سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان

بنام حضرت دوست
دوستان عزیز سلام
امیدوارم روز و روزگار را بخوبی سپزی کرده باشید و آماده ورود به سال 1390 هجری شمسی باشید . ضمن تبریک فرا رسیدن بهار طبیعت و نوروز باستانی خدمت تک تک شما خوبان بمناسبت این ایام مطلبی را انتخاب کردم که امیدوارم از خواندنش خوشتون بیاد و استفاده لازم را ببرید . از صمیم قلب آرزو می کنم که سال جدید ، سالی پر از خیر و برکت برای ایران عزیزمان باشد و هر روز بیش از گذشته شاهد سربلندی و عزت این کشور ، رهبری معظم انقلاب و آخاد مردم باشیم . انشاءالله
********************************************************
با آغاز تجاوز گسترده رژیم بعث عراق به ایران در شهریور 59، ملت ایران با هدایتهای رهبر بزرگ انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) برای دفاع از سرزمین خویش و اعتلای اسلام به سوی جبهه ها رهسپار شد. تاریخ هشت سال دفاع مقدس ایران سرشار از پیروزیها، شکستها، غمها و شادیهای بسیاری است که جشن آغاز سال نو یکی از این شادیها در دل سخت ترین و بحرانی ترین شرایط یعنی جنگ، رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد.

در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ایران گذشت که طی این سالها بسیاری از رزمندگان در کنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو می کردند و یا با فرارسیدن هر بهاری در این هشت سال خانواده هایی بودند که تنها قاب عکس پدر یا برادر شهیدشان زینت بخش سفره هفت سین شان می شد. عده ای از خانواده های ایرانی نیز در بیمارستان در کنار جانبازان خویش سال نو را به یکدیگر تبریک می گفتند و یا در کنار قبور شهدای تازه پر کشیده خود سفره هفت سینی ساده از سنبل و سیب و گلاب و سبزه و.... پهن می کردند و این سنت زیبا از آن پس باقی ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهدای سراسر کشور در هنگامه تحویل سال هستیم که مردم به برکت این مکان مقدس برای خود و خانواده و کشور و جهان آرزوی خویش را بر زبان می آورند و در حق یکدیگر به درگاه خداوند سبحان دعا می کنند.


نوروز در جبهه

نوروز و ایام عید که می شد- در شرایط عادی جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود. عیدی بچه ها، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار ریالی متبرک به دست امام(ره) بود؛ همچنین پولهایی که یادگاری نوشته خود بچه ها یا فرماندهان بود.غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی در همه جا دایر. در کنار همه این نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که بچه ها خود تهیه و اجرا می کردند و نمایش فیلمهای سینمایی که زحمت تدارک آنها را نیروهای واحد تبلیغات می کشیدند.

در این ایام بچه ها راه می افتادند برای عرض تبریک از محل فرماندهان شروع می کردند و بعد به سنگرهای مجاور می رفتند در حالی که همه با هم می گفتند: برادرا، برادرا عید شما مبارک. اهل سنگر هم جواب می دادند، یا به شوخی چیزی می گفتند و از میهمانان دعوت می کردند به داخل سنگر آنها بروند و پذیرایی بشوند.

هفت سین جبهه

سنت "هفت سین" چیدن در سفره شب عید را بعضی حفظ کرده بودند منتها با صبغه جنگی آن. مثل هفت سین گردان تخریب لشکر 27 که عبارت بود از:1-مین سوسکی2- مین سبدی3- سیم تله4- سیم چین5- سیم خاردار6- سرنیزه7- سی چهارC4( نوعی خرج و مواد منفجره غیر حساس)، سوزن اسلحه، سیمینوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردی از هفت سین ذکر کرده اند که در واحدهای دیگر معمول بوده است.

هفت سین جبهه


آغاز سال نو و جشن نوروز با دید و بازدید و تبریک و تهنیت و عیدی دادن و عیدی گرفتنها کم و بیش در منطقه نیز جریان داشت، منتها با همان رنگ و روی منطقه ای. موقع تحویل سال، بعضی سفره هفت سین می انداختند، که سین های آن بسته به نوع رسته بچه ها توفیر می کرد. در تخریب که بیشتر با مین سروکار داشتند به نحوی بود و در زرهی به نحو دیگر، و به همین ترتیب بود در سایر واحدها.

اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت. عکس شهدای عملیات را سرسفره می چیدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ می زدند، وصیت نامه یا نوار صدای دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثرها را خالی می کردند... بعد که دلهای داغدار جمع می شدند، برادرانی که جراحت سطحی تری داشتند و می توانستند روی پای خود بایستند می آمدند و با حضور فرمانده، روحانی و طلبه گردان شروع می کردند به نوحه خوانی و راه انداختن سینه زنی، سپس دعای توسل، که با سوز و گدازی خاص برگزار می شد و شب عید و تازگی زخم گویی بیشتر کبابشان می کرد.

آداب تبریک سال نو در جبهه

لحظه آغاز سال نو، بعضی ها که در خط بودندی با شلیک گلوبه ای به سمت دشمن ابراز احساسات می کردند. ناهار روز عید هم بچه ها با چلوکباب و نوشابه پذیرایی می شدند. سکه هایی که به دست امام متبرک شده بود و معمولا حاجی بخشی آنها را توزیع می کرد هم جای خود را داشت؛ همچنین بود آنچه که از تبلیغات گردان می رسید، از قبیل پیام رئیس جمهور، نخست وزیر، اسکناسهای صد ریالی و مثل آن.


عیدی دادن در جبهه

نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین، چنان که یکی از دیگری عبارت "کتب علیکم القتال" را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سرحد شهادت نصب العین همرزمش بود. دید و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها هم از جمله سنتهای حسنه ای بود که در ایام سال نو به ندرت ترک می شد. بچه هایی بودند که چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همین امر ایجاب می کرد که مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بی توجه نباشند.

سنگر تکانی

مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممکن اجرا می شد. تهیه شیرینی و کمپوت و میوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخی و وقت خوش کردن با یکدیگر، گستردن سفره عید و نوکردن زیرانداز و لو در تبدیل گونی به پتو، برگزاری مراسم عید حتی در ساختمان نیمه مخروبه در شهری خالی از سکنه و بدون برق و آب و تزئین در و دیوار و تهیه تنگ ماهی و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روی ناچاری و به ناگزیر و چیدن گل و گیاه صحرایی و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ریختن اشک در فراق یاران یکدل از دیگر آداب عید نوروز در میان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود.
------------------------------
مطالب برگزیده از کتاب "فرهنگ جبهه"

منبع : سایت خبری مهر


[ یکشنبه 89/12/29 ] [ 6:5 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی - فرمانده لشکر 14 امام حسین(علیه السلام
نام : حاج حسین خرازی
نام پدر : کریم
تاریخ تولد : 1/6/1336
محل تولد : اصفهان
تاریخ شهادت : 8/12/1365
محل شهادت: شلمچه
عملیات : کربلای 5
علت شهادت : اصابت ترکش خمپاره به گردن
محل دفن : گلستان شهدای اصفهان
آخرین مسئولیت: فرمانده لشکر 14 امام حسین ( علیه السلام )
نامش حسین بود و از کودکی مهر حسین (علیه السلام ) به دل داشت و شور حسینی در سر، برگ برگ دفتر زندگی‌اش، نقش و نگار عشق به خود گرفته بود. قامت رعنایش، صنوبر را و ایستادگی‌اش، پایداری نخل‌های جنوب را به یاد می‌آورد. پیشانی بلندش چون ماه می‌درخشید و چشمان زیبایش، دیدی به گستردگی دریا داشت. در برگ‌ریزان پاییز لبخند بهاری از چهره‌اش جدا نمی‌شد، هر چند از کوچ درناهای بلند پرواز آسمان بندگی به فردوس برین، احساس غربت می‌کرد. قامت استوارش جز در برابر حق تواضع نمی‌کرد و فریادش جز به موسم جهاد و خشم بر دشمن، شنیده نمی‌شد. کلام دلنشین او چون ترانه قناری‌های سر خوش، آرامبخش مردان بسیجی‌اش بود و آرامش دل دریایی‌اش تسکین دردهای دردمندان. برای انجام وظیفه، توانی بی‌شمار داشت و برای نابودی دشمن طاقتی بی‌پایان. در برابر ضعیفان فروتن بود و برابر مستکبران چون شمشیری برّان. هر جا عرصه‌ای برای ایثار و جانبازی فراهم می‌شد. حضور می‌یافت تا انقلاب را در تحقق آرمان‌های الهی‌اش یاری کند. وقتی در کربلای خیبر، آن هنگام که سردار سپاه حسینیان بود، چون ابولفضل(علیه السلام ) دست توانایش را هدیه کرد، بر تلاش و جدیتش افزوده شد و از رویارویی با دشمن هراس به دل راه نداد. حسین خرازی، شیر میدان‌های نبرد و فرماندة لشکر امام حسین(علیه السلام ) سرآمد شجاعان عرصة پیکار حق علیه باطل بود.
تولد و کودکی شهید
به سال 1336 ه.ش. در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین شهر شهیدپرور اصفهان بنام کوی کلم، در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.
از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.
از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله – معروف به مسجد سیدمی‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی شهید
حسنین در زمان فراگیری دانش کلاسیک، لحظه‌ای از آموزش مسائل دینی غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسی آشنایی بیشتری پیدا کرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادی به مطالعة جزوه‌ها و کتب اسلامی نشان داد.
در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیت سرکوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: «این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند
در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر قرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خلیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی کار انقلاب و تشکل انقلابیون محل بودند.
شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
شهید حاج حسین خرازی از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیتة انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت. به خاطر روحیه نظامی و استعدادی که در این زمینه داشت، مسؤولیتهایی را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مإموریتی به آن خطه داشت.
دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیریها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایی که در زمینة آزاد کردن شهر سنندج (همران با شهید علی رضاییان فرماندة قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل گردید و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا نمود و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.
شهید و دفاع مقدس
شهید خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یک‌سال خدمت صادقانه در کردستان راهی خطة جنوب شد و به سمت فرماندة اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جادة آبادان-اهواز در منطقة دار خوین تشکیل شده بود (و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد) منصوب گشت.
خطی که نه ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه‌ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه‌های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند. در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
شهید خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمند طریق‌القدس بود که تیپ امام حسین(علیه السلام) رسمیت یافت.
در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود 15 کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود.
یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت. از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(علیه السلام) ، به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.
در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد – همانجایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحکت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم.
در عملیات والفجر 8 لشکر امام حسین(علیه السلام ) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگانهای عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزیهای چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.
در عملیات کربلای 5 در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردانهاو یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این، یکی از آن عملیات عاشقانه است و از حسابهای عادی خارج است.
لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم – از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت – شکست سختی به عراقیها وارد آورند. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمنگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
هدایت نیروهای خط شکن در میان آتش و بی‌اعتنایی او به ترکشها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در آن صبح فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.
خصوصیات برجسته شهید
شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌کرد.
روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(علیه السلام) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم‌نظیری داشت. با همه مشکلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌کرد و می‌گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌کنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود.
نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاه ها و محلهای استقرار نیروی لشکر سرکشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را کنترل می‌کرد. گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می‌کشید.
او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌کرد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی‌شد.
او معتقد بود: هرچه می‌کشین و هرچه که به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد که: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌کرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند.
همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاکی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی‌پیرایگی از ویژگیهای او بود.
حضور در جبهه
قلب جبهه‌های غرب و جنوب از ابتدا در حضور عاشقانه او می‌تپید و جبهه مجذوب تکاپوی خالصانه‌اش، برگی زرین از آغاز تا انتها را نقش داد.
نام عملیات تاریخ عملیات مسوولیت شهید
1 ثامن الائمه 05 /07/1360 فرماندهی محور
2
طریق القدس 08 /09/1360 فرماندهی محور
3
فتح المبین 02 /01/1361 فرماندهی تیپ امام حسین (علیه السلام )
4
بیت المقدس 10 /02/1361 فرماندهی تیپ امام حسین (علیه السلام )
5
رمضان 23 /04/1361 معاونت عملیات سپاه سوم
6
محرم 10 /08/1361 معاونت عملیات سپاه سوم
7
والفجر مقدماتی 17 /11/1361 معاونت عملیات سپاه سوم
8
والفجر 1 21 /01/1362 معاونت عملیات سپاه سوم
9
والفجر 2 29/04/1362 فرمانده لشگر امام حسین ( علیه السلام )
10
والفجر 3 07/05/1362 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
11
والفجر 4 27/07/1362 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
12
خیبر 03/12/1362 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
13
بدر 19/12/1363 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
14
والفجر 8 20/11/1364 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
15
کربلای 4 03/10/1365 فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام )
نحوه شهادت
او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس کمبود نمی‌کرد و برای تامین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌نمود.
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌شد پشت جبهه انتقال یابد.
در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه  شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفندماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید؛ سردار دلاوری که همواره در عملیات پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می‌رفت.
در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود.
او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبهه‌ایها بود و وقتی به خط مقدم می‌رسید گویی جان دوباره‌ای می‌یافت؛ شاد می‌شد و چهره‌اش آثار این نشاط را نمایان می‌ساخت.
شهید خرازی پرورش یافته مکتب حسین(علیه السلام) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مکتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی‌یافت.
این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.


[ جمعه 89/12/13 ] [ 10:28 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
روز 20 بهمن سالروز آغاز عملیات والفجر 8 است. این عملیات در سال 1364 انجام شد.
اگر عراق را سرزمینی مثلثی شکل فرض نماییم، فاو در منتهی‌الیه ضلع شرقی آن چسبیده به خلیج‌فارس قرار دارد. مهمترین شهر عراق نزدیک به فاو، بصره می‌باشد. ضمن آنکه شهرهای ابوالحسیب، زیبر، صفوان و ام‌القصر همگی در این منطقه واقع شده‌اند. وجود شهرهای ایرانی آبادان، خرمشهر و محدوده شلمچه و اروندرود نیز در این منطقه بیش از پیش بر اهمیت آن افزوده است. کشور کویت نیز کمترین فاصله با این منطقه حساس را دارد. همچنین نزدیکی به جزیره بونیان، هورعبدالله و پایانه‌های نفتی الامیه و الوکر واقع در خلیج‌فارس بر اهمیت و حساسیت آن افزوده است.
عارضه مهم این منطقه رودخانه خروشان اروند است که از تلاقی دو رودخانه دجله و فرات سرچشمه گرفته و در عرض 400 – 1600 متر متغیر بوده و از جزر و مدهای بسیار شدیدی برخوردار است.
ساحل شرقی اروندرود در دهانه خلیج‌فارس مکان آرایش و مبداء حرکت رزمندگان اسلام جهت انجام عملیات و تحقق فتحی دیگر است. فاو علاوه بر نقش استراتژیک و اهمیت نظامی خود دارای ارزش اقتصادی فراوان در روند ارزش اقتصاد عراق است به طوریکه در جغرافیای منطقه، شهر فاو به عروس بحر معروف است. نخلستان‌های بسیار گسترده خرما، پایگاه‌های عظیم نفت، شاهرگ ارتباطی اسکله‌های الوکر و الامیه و فرآورده‌های بی‌شمار دیگر نظیر حنا و نمک فاو را ارزش استثنایی بخشیده است. به عبارتی کوتاه می‌توان شهر فاو را شهر خرما، نمک ونفت معرفی کرد. طراحی این عملیات، ابتدا در سال 1361از سوی سردار شهید حسن باقری پس از شناسایی منطقه اروند و فاو، آغاز و بعد از آن در سال 1364، تکمیل و اجرا شد.

عملیات غرور انگیز والفجر 8

وضعیت عراق در آستانه عملیات والفجر 8

برابر گزارش آنتونی کردزمن، کارشناس نظامی آمریکا، عراق در طول سالهای 1362 تا 1364 مبلغ 1/18 میلیارد دلار سلاح و تجهیزات نظامی خریداری کرده است. این کارشناس نظامی مجموع نیروهای نظامی ثابت ارتش عراق را در سال 1364 سال انجام عملیات والفجر 8 تعداد 750000 تن و نیروهای جیش الشعبی عراق را 650000 تن برآورد کرده است. کردزمن آمار تجهیزات اصلی ارتش عراق در سال 1364 چنین اعلام کرده است:
تانک 4820 دستگاه
خودروهای زرهی 3200 دستگاه
توپخانه سنگین 3000قبضه
توپ پدافند هوایی بیش از 400 قبضه
خودرو تانک بر 2000 دستگاه
هواپیمای عملیاتی 580 فروند
هلی کوپتر 380 فروند

وضعیت ایران

در سال ششم جنگ در وضعیتی که دشمن حدود 550 گردان نیروی پیاده در اختیار داشت و برای مقابله با عملیات آفندی، از 300 گردان نیروی آزاد برخوردار بود. سپاه تنها 80 گردان نیرو برای 7 روز جنگ در اختیار داشت. ضمن این که بخشی از توان رزمی سپاه به عنوان نیروی دفاعی در مناطق تصرف شده مانند جزایر مجنون و هور زمین گیر شده بود. با توجه به این واقعیت کم کم این اعتقاد به وجود آمد که با این توان نمی توانیم غافلگیری را رعایت کنیم و قطعاً باید این توان 2 یا 3 برابر شود که با یکی دشمن را فریب بدهیم و با 2 توان دیگر بتوانیم به طور جدی عمل کنیم و بر پایه همین ملاحظه در انتخاب منطقه عملیاتی نیز دچار مشکل بودیم و لازمه ارایه طرح به شورای عالی دفاع بررسی ای همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد و استراتژی جدیدی را تبیین کرد.
سپاه در فاصله خرداد 1364 تا شهریور همان سال سلسله عملیات محدودی را انجام داد که آثار مثبتی بر جای نهاد و عملیات والفجر 8 را به عنوان عملیاتی بزرگ طراحی کرد.
استراتژی تنبیه متجاوز در بعد نظامی و به ویژه در بعد سیاسی اهمیت بسزایی داشت. مهمترین هدف های سیاسی- نظامی این عملیات چنین بود:
1- تصرف فاو 2- تسلط بر اروند رود 3- تهدید بندر ام القصر 4- هم مرزی با کویت 5- مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس 6- تأمین خور موسی و امکان تردد کشتی ها به بندر امام خمینی(ره) 7- انهدام سکوهای پرتاب موشک عراق در منطقه فاو

اهداف عملیات:

قطع ید دشمن از دریا و تامین امنیت راه‌های دریایی خلیج‌فارس و دور نمودن آتش دشمن از شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران، ‌تسخیر پایگاه‌های موشکی و تاسیسات مخابراتی رژیم صهیونیستی بغداد، قطع شریان صدور نفت از طریق اسکله‌های الامیه و الوکر، وارد کردن ضربه اقتصادی و نظامی بر دشمن و در نهایت شکست رویای پوچ ضربه‌ناپذیری او در این منطقه همراه با نمایش قدرت و توان رزمی ظفرمندان لشکر اسلام.
در طرح ریزی مانور عملیات والفجر 8 دو عامل بسیار موثر بودند: 1- تجارب عملیات بدر 2- پیچیدگی های خاص این عملیات. برادر محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در جمع فرماندهای در این باره گفت: «در این عملیات بایستی کل تجارب جنگ به کار گرفته شود. جنگ شهری، جنگ در دشت ، جنگ در آب»
در واقع عملیات فاو ، صحنه بروز تمام قابلیت های نظامی ، ابتکار عمل و خطر پذیری سپاه پاسداران برای پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی بود. در طراحی مانور این عملیات مسایل مهمی وجود داشت که درباره آنها ساعت ها بحث کارشناسی شد. اهم این مسایل عبارت بودند از:
1- بررسی وضعیت جزر و مد آب در زمان های مختلف و در نوبت های متعدد و بررسی تأثیر عوامل مختلف از جمله: روز، شب، خورشید و ماه و ساعات مختلف شبانه روز در جزر و مد آب و سرعت آن.
2- بررسی تأثیر جزر و مد آب بر حرکت غواصان و قایق ها
3-هماهنگی عبور غواصان با جزر و مد و تاریکی مطلق هوا، سرمای شدید آب در فصل زمستان و حرکت غواصها در داخل آب در نیمه های شب.
4- بررسی چگونگی عبور غواصان از عرض بیش از یک کیلومتری اروند رود.
5- بررسی چگونگی خط شکنی غواصان و سرپل گیری، پاک سازی خط اول و آماده سازی سالم برای ورود نیروهای موج دوم با همت غواصان.
6- بررسی چگونگی هماهنگی حرکت نیروهای موج دوم(قایق سواران) با جریان جزر و مد آب و پر بودن نهرهای آب حاشیه اروند رود برای استفاده قایق ها.
7-بررسی چگونگی حرکت نیروهای موج دوم و نحوه پیاده شدن آنها در ساحل دشمن و توسعه سرپل با تلاش آنها.
8- تصرف نقاط استراتژی در ساحل دشمن مانند اسکله چهار چراغ، بندر فاو، شهر فاو، و پایگاه های موشکی.
9-تسلط بر 3 جاده البحار، استراتژیک فاو- بصره و ام القصر که در آستانه شهر فاو به یکدیگر نزدیک می شوند.
10- گسترش میدان عملیات به سمت کارخانه نمک.
11- مقابله با حرکت دشمن از شمال بصره به جنوب منطقه فاو.
12- تأمین جناح های عملیات در سمت اروند رود و سمت خور عبدالله.
13- تشکیل خط پدافندی در شمال کارخانه نمک.

ادامه مطلب...
[ شنبه 89/11/23 ] [ 9:38 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

اعداد برای بعضی‌ها یک جور دیگر معنا می‌دهد؛ یعنی انگار بعضی اعداد فقط برای آدم‌ها ساخته شده‌اند؛ مثل دهم محرم که مال امام حسین(ع) است، چهاردهم خرداد که مال امام خمینی(ره) است، و یازده دی‌ماه که مال سید مجتبی علمدار است.شهید سید مجتبی علمدار

یادم هست «علمدار» را نمی‌شناختم تا اینکه یک نوار دستم رسید. به فامیلی قشنگش حسودی‌ام شد و به سوز عشق عجیبی که در صدای محزون و دردمندش موج انداخته بود. سید مجتبی علمدار، ویژگی عجیب دیگری هم داشت همین داشتن عدد مخصوص بود.

تولد: 11 دی‌ماه 1345

مجروحیت شیمیایی: یازده دی‌ماه 1364

ازدواج با سیده فاطمه موسوی: دی‌ماه 1370

تولد دخترش زهرا: 8 دی‌ماه 1371

شهادت: 11 دی‌ماه 1375

احساس می‌کنم آدم‌هایی که تولد و مرگشان در یک روز معین است، یک‌جورهایی دوست داشتنی‌ترند.

*سال 1362 هفده ساله بود که به عضویت بسیج درآمد. از داوطلب‌های  بسیجی بود که به اهواز و هفت‌تپه و کردستان و... عازم شد و مردانه جنگید. چند باری هم در جبهه مجروح شد، ولی بیشتر اوقات بدون مراجعه به پزشک، زخم‌هایش را درمان می‌کرد، تا سرانجام در دی‌ماه 1364، در عملیات والفجر 8، شیمیایی شد؛ اما خودش را از درمان معاف کرد.

*سربه‌زیر و دقیق بود، متواضع و خالص. با رفقا برای جوانان بیکار، کار پیدا می‌کردند. دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند. می‌گفت جوان باید توی جیبش پول داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نکشد.

سر زدن به خانواده‌های کم‌بضاعت و بی‌بضاعت جزء برنامه‌های ثابت هفتگی‌اش بود. با اینکه روز در تلاش بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. عاشق زیارت عاشورا بود. نزدیکش که می‌شدی ذکر «یا زهرا» از لبش می‌شنیدی که یکریز بود و دم به دم. نفس گرمی داشت و مداح اهل‌بیت(ع) و آنانی بود که به خاطر اهل‌بیت در خون سرخشان غوطه‌ور شده بودند. بعد از جنگ، دلش که به یاد رفقای شهیدش می‌گرفت، مراسم راه می‌انداخت و می‌خواند. اغلب هم شعرهای خودش را می‌خواند:

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی‌شد

بیت‌الزهرا، مسجد جامع، امام‌زاده یحیی(ع)، مصلای امام خمینی(ره)، هیئت عاشقان کربلا و منازل شهدا صدای پر سوز و هجران او را از یاد نخواهد برد.

*همسرش می‌گفت: یک بار خواب پیامبر(ص) را دیدم. گفتند تعبیرش این است که همسرت «سید» است. اکثر خواستگارهای من سید نبودند. یکی دو ماه بعد از آن خواب بود که آقا مجتبی با یک سکة یک تومانی و یک جلد قرآن آمد منزل ما. گفت قرآن را باز می‌کنم، اگر خوب آمد با هم حرف می‌زنیم. چشمانمان با نام زیبای پیامبر روشن شد و سورة محمد(ص) آمد. ... با مهریة سیصد و پنجاه هزار تومان، زندگی مشترکمان آغاز شد.

 

شهید سید مجتبی علمدار

*

دی‌ماه برای او ماه سرنوشت‌ها بود، هر سال از اول تا یازدهم دی‌ماه ناراحتی و بیماری‌اش شدت می‌گرفت. وقتی میگرن عصبی‌اش شروع می‌شد، مسکن می‌خورد، اما درد تسکین نمی‌یافت. پتو به دور سرش می‌پیچید و از درد فریاد می‌زد. دائم از اهل خانه معذرت می‌خواست و می‌گفت مجبورم فریاد بزنم.

 

*روزهای آخر اصلاً حال خوبی نداشت. می‌خواستم از محل کارم مرخصی بگیرم و مجتبی را دکتر ببرم. موافقت نکرد. گفت تو و زهرا بروید من با یکی از رفقا می‌روم دکتر. دیدم که  غسل کرد و پس از آن گفت: آقا پرونده‌ام را امضا کرده و فرموده تو باید بیایی. دیگر نگرانی ماندن در این دنیا ،بس است.

*یک هفته در بیهوشی کامل بود تا اجازة مرخصی از این دنیا را به او دادند. درد کشید، خیلی زیاد. در وصیت‌نامه‌اش دربارة نماز اول وقت توصیه کرده بود و معرفت به قرآن کریم: «سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه‌های منزل‌تان»... «نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود، بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری باشید که همان ولی فقیه است. دشمنان اسلام کمر همت بسته‌اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید تا کمر دشمنان ولایت را بشکنید.

*علمدار یک دستمال سبز داشت برای مراسم مداحی و گرفتن اشک چشم خودش که به اشک چشم خیلی از دوستانش هم متبرک بود. وصیت کرده بود قبل از اینکه جنازه را در قبر بگذارند، یک نفر داخل قبر شود و مصیبت حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) را در قبر بخواند و هنگام دفن هم آن دستمال سبز را روی صورتش بگذارد. می‌گفت از شب اول قبر می‌ترسم و دلم می‌خواهم اجداد پاکم به دادم برسند.

*یازدهم دی‌ماه 75، در گلزار شهدای ساری، جمعیت مشایعت کنندة مجتبی تا بهشت، یکصدا فریاد می‌زدند: یا مهدی(ع)، یا زهرا(س)، آن روز غمی عجیب پیچیده بود در سینة کوچک زهرا علمدار، که می‌دید بابای او، یعنی مجتبی علمدار، در روز تولدش؛ تولد واقعی‌اش را در آسمان‌ها جشن می‌گیرند.

منبع : تبیان
===================================
مطالب مرتبط :

زندگینامه شهید علمدار

وصیت نامه شهید علمدار

نامه دختر شهید علمدار به پدرش

====================
پی نوشت :
صوت وبلاگ را گوش دهید . مناجات زیبای شهید علمدار با خدا
===================================


[ جمعه 89/10/10 ] [ 5:37 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

براساس راهبرد نظامی ارائه شده از سوی سپاه پاسداران به مسئولین کشور، برای نیل به پیروزی در جنگ می بایست در جبهه جنوب، جاده های شمالی و جنوبی بصره و نیز در جبهه شمالی، جاده های مواصلاتی کرکوک به بغداد قطع و یا تهدید شوند و در نتیجه، صدور نفت عراق به خارج کاملا قطع گردد و سپس حرکت اصلی به سمت بغداد آغاز شود.

بر همین اساس، محاصره و سپس تصرف شهر بصره به عنوان هدف عملیات اصلی سپاه پاسداران در سال 1365 مورد توجه قرار گرفت که برای تحقق آن به کارگیری حدود 500 گردان و آن هم از سه محور ضرورت یافت لیکن به دلیل مشکلاتی همچون ضعف امکانات نظامی تنها یک محور – به عنوان تنها راه باقی مانده جنگ در جبهه جنوب – انتخاب شد.

به عبارت دیگر، پس از حذف دو محور احاطه ای (هور و فاو) منطقه شلمچه و ابوالخصیب به منظور انجام عملیاتی بزرگ و سرنوشت ساز برگزیده شد.

اهداف عملیات

تصرف شهر بصره و تهدید جاده صفران – بصره

منطقه عملیات

منطقه عملیاتی ابوالخصیب و شلمچه دارای ارزش ها و ویژگی های مهم سیاسی و نظامی است و می توان آن را مهم ترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب دانست.

مرکز این منطقه، نخلستان های اطراف اروندرود – حد فاصل جزیره بلجانیه تا بصره است – که عرض آن 4 تا 5 کیلومتر و طول آن حدود 15 کیلومتر می باشد.

زمین منطقه عملیاتی از دو جهت دارای خصوصیات مهمی می باشد:

1-    وجود نهرها و کانال های کشاورزی که عمق مناسبی دارد و از آن ها می توان برای پدافند استفاده کرد.

2-  جناحین منطقه عملیاتی که از شمال به آب گرفتگی شلمچه و کانال ماهی گیری و از جنوب به خور زبیر و زمین های باتلاقی اطراف آن منتهی می شود و دشمن در آن قدرت پاتک ندارد.

استعداد دشمن

شمال منطقه عملیاتی در حوزه استحفاظی سپاه سوم و جنوب آن در حوزه استحفاظی سپاه هفتم عراق قرار داشت. لشکر 11 پیاده از سپاه سوم و لشکر 15 پیاده از سپاه هفتم در منطقه حضور داشتند. در ذیل اسامی کلیه یگان هایی که قبل و حین عملیات در منطقه حضور یافتند، آورده شده است:

الف – یگان های پیاده:

تیپ های 19،  22،  104، 111، 802 ، 805، 107، 102، 702، 420، 421، 429، 45، 112، 47، 23، 238، 436، 802، 501، 402، 117 و 28

ب– یگان های زرهی:

تیپ های 16، 30 و یک گردان مستقل

ج – یگان های مکانیزه:

تیپ های 25 و 8

د– گارد ریاست جمهوری:

تیپ های 2 و 4 از لشکر1 کماندویی و تیپ های 7 و 8 از لشکر 2 پیاده

هـ – نیروی مخصوص:

تیپ های 66 و 68

و – کماندو:

تیپ4 کماندویی ستاد کل و گردان کماندویی لشکر 26

ز – جیش الشعبی:

قاطع 58 المثنی

قوای خودی

هدایت فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) سپاه پاسداران بود و چهار قرارگاه عملیاتی نیز اجرای آن را بر عهده داشتند.     

قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

لشکر 19 فجر

لشکر 5 نصر

لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع)

لشکر 155 ویژه شهدا

تیپ 21 امام رضا (ع)

تیپ 57 حضرت اباالفضل (ع)

تیپ 12 حضرت قائم (ع)

+ 4 گردان توپخانه

قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر به عهده داشت:

لشکر 25 کربلا  هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

لشکر 41 ثارالله (ع)

لشکر 10 سید الشهدا(ع)

+ 4 گردان توپخانه

قرارگاه کربلا

لشکر 27 محمد رسول الله (ص)

لشکر 14 امام حسین (ع)

لشکر 8 نجف اشرف

لشکر 31 عاشورا

تیپ 44 قمربنی هاشم (ع)

لشکر 32 انصار الحسین (ع)

+ 4 گردان توپخانه

قرارگاه نوح  هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

لشکر 7 ولی عصر (عج)

تیپ 33 المهدی (عج)

تیپ 18 الغدیر

ناو تیپ امیرالمومنین (ع)

+ 4 گردان و 1 آتش بار توپخانه

هم چنین، دو تیپ توپخانه تحت امر قرارگاه مرکزی بودند:

-تیپ 63 خاتم الانبیاء (ص) با 4 گردان و 2 آتش بار

-تیپ 15 خرداد با 4 گردان و 2 آتش بار

ضمناً از مجموع 352 گردان مورد نیاز، حدود 250 گردان آماده گردید که یگان های عمل کننده هر یک بین 7 تا 24 گردان را سازماندهی کرده و در خود جای دادند.

طرح عملیات

چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل ام الرصاص و جزیره مینو – به این دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته اند – برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد:

-قرارگاه نجف: از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچه

-قرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب.

-قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم.

-قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو.

هم چنین، یگان های تحت امر این قرارگاه ها می بایست طی شش مرحله به اهداف نهایی خود – از شمال به تنومه و از جنوب به پشت کانال بصره – برسند.

شرح عملیات

عملیات می بایست در ساعت 22:30 مورخ 3/10/1365 آغاز شود. به همین خاطر غواص های خودی ساعاتی قبل به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. در این میان، نیروهای دشمن که کاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور، با تیربار و خمپاره به طرف نیروهای خودی شلیک می کردند. در مجموع، عملیات خارج از کنترل و هدایت فرماندهی قرار گرفته بود و قبل از هر دستوری یگان ها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس العمل دشمن به محض رسیدن به ساحل، درگیری را آغاز می کردند. در این حال، رمز عملیات (یا محمد) حدود ساعت 22:45 اعلام شد و نیروهای عمل کننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ام الرصاص، ام البابی و بلجانیه نفوذ کنند و در بعضی مناطق نیز به صورت موضعی رخنه نمایند.

در مقابل، نیروهای دشمن با  پرتاب پی در پی منور و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگان ها) و هم چنین اجرای آتش موثر روی رودخانه اروند، عملا سازمان غواص ها و نیز نیروهای موج دوم و سوم را به هم زد. به طوری که نیروهای یگان های مجاور بعضا پراکنده شده و اغلب نمی توانستند روی هدف عمل نمایند.

یکی از مناطق حساس عملیات، جزیره ام الرصاص و نوک بوارین بود که به رغم تلاش بسیاری  که برای تصرف آن انجام شد، به خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک پرحجم تیربار روی آب، از عبور نیروها از تنگه ام الرصاص –  بوارین جلوگیری کرد. مضافا به این که به خاطر حساسیتی که دشمن نسبت به ام الرصاص داشت، در پدافند آن از 9 رده مانع طبیعی و مصنوعی بهره می برد، به طوری که هرگاه از هر خط عقب رانده می شد، در خط بعدی که نسبت به خط قبلی اشراف و تسلط داشت، مقاومت می کرد.

در این حال، با توجه به هوشیاری دشمن، امکان ادامه عملیات میسر نبود، لذا به منظور حفظ قوا و طراحی عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.


[ دوشنبه 89/10/6 ] [ 10:44 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

پاسداری که امام(ره) به جای او نگهبانی داد

شهید مهدی خندان یکی از جوانان برومند کهن سرزمین ایران است که ولادت و شهادتش با نام اباعبدالله الحسین(ع) گره خورده است شهیدی که در عاشورا متولد شد و در اربعین حسینی به شهادت رسید.

به گزارش مهر، شهید مهدی خندان در سال 1341 در روستای ناران از توابع لواسان کوچک در روز عاشورای حسینی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. وی دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خود پشت سر گذاشت و پس از آن به هنرستان دکتر احمد ناصری در تهران وارد شد و در سال 1357 دیپلم خود را در رشته مکانیک دریافت کرد.شهید خندان
شهید خندان که در خانواده ای مذهبی و مقلد حضرت امام خمینی(ره) پرورش یافته بود در سالهای آخر هنرستان که همزمان با اوجگیری مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی بود وارد فعالیتهای انقلابی شد. خواهر شهید خندان در این مورد می گوید:"مهدی سال آخر هنرستان بود که یک روز آمد و رساله امام(ره) را از مادرم گرفت و لای روزنامه پیچید و به مدرسه برد. یکبار هم در تهران به منزل ما آمد و دیدم خیلی پریشان است. وقتی از او پرسیدم گفت: اعلامیه های امام را پخش می کردم که سربازان تعقیبم کردند و فرار کردم و نتوانستم همه آنها را توزیع کنم.

شهید مهدی خندان در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالانه در صحنه های مبارزه حضور داشت به گونه ای که در شهرک نیروی هوایی ندای تکبیر او شهرک را علیه رژیم می شوراند. او در ازگل نوجوانان را دور خود گرد می آورد و برای آنان از امام خمینی(ره) و انقلاب سخن می گفت و در بیشتر راهپیمایی ها جزو افراد جلودار محسوب می شد.

وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند مردم ایران در بهمن 57 مدتی با جهاد سازندگی همکاری کرد و پس از آن به عنوان نیروی بسیجی به فعالیت های فرهنگی و نظامی مشغول شد.

شهید خندان در تابستان 1359 در پادگان امام حسین(ع) دوره آموزشی عمومی نظامی را گذراند و پس از آن برای مقابله با ضد انقلاب آماده اعزام به کردستان می شود که با شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 داوطلبانه به سمت جبهه های غرب عازم می شود.

وی پس از اینکه به مدت شش ماه داوطلبانه در جبهه های غرب کشور به مقابله با دشمن بعثی مشغول بود پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت حضرت امام خمینی(ره) به خدمت مشغول شد. مادر شهید خندان در این باره می گوید: مهدی یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: "دیشب یکی از بچه ها در بیت امام مشغول نگهبانی بود که امام سلاحش را گرفت و عبایش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن پاسدار داد و به نماز شب مشغول شد. آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد." بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود مهدی بوده است.

پس از چهار ماه شهید مهدی خندان دوباره به جبهه بازگشت اما در زمان مرخصی برای تجدید قوا به بیت امام نیز سری می زد. او در طول خدمت در جبهه به دلیل رشادت ها و لیاقتش به مدارج بالایی در مدیریت جنگ نائل شد. شهید خندان از بسیجی عادی به فرماندهی گردان و پس از آن به جانشینی تیپ ارتقا یافت.شهید خندان

وی در جبهه غرب و در کردستان چنان رشادت و شهامتی از خود نشان داد که لقب"شیر کوهستان" را بر او نهادند به طوری که ضد انقلاب در کردستان برای سرش جایزه تعیین کرد. یکی از همرزمانش می گوید:" یکبار یک کرد آمد پیش مهدی و گفت: یک مطلبی می خواهم به شما بگویم و اعتراض بکنم اما قول بده که مرا مکشی" مهدی گفت: نترس، بگو. آن کرد پنجاه هزار تومان از جیب خود در آورد و روی میز مهدی گذاشت و گفت: "این پول را به من  داده اند که تو را بکشم." مهدی سرش را روی میز گذاشت و گفت:" من یک سر بیشتر ندارم و آن را هم در راه خدا می دهم." کرد گریه کرد و دست و صورت مهدی را بوسید.

در سال 61 پس از فتح خرمشهر شهید خندان به همراه حاج احمد متوسلیان و تعدادی از رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه در آنجا به فعالیت های ضد صهیونیستی پرداخت.

شهید مهدی خندان فرمانده تیپ یک لشکر 27 محمدرسول‌الله (ص) در طول حضور در جنگ تحمیلی بارها زخمی شد اما هیچ گاه مجروحیت او را از حضور در جبهه ها باز نداشت و سرانجام در روز 28 آذرماه 1362 برابر با اربعین حسینی(ع)، در مرحله سوم عملیات "والفجر 4" در ارتفاعات" کانیمانگا" هنگام عبور از میدان مین مورد حمله گلوله های تیربار دشمن قرار گرفت و در سن 21 سالگی به فیض شهادت نائل شد.


[ دوشنبه 89/9/29 ] [ 11:30 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

بی‌شک فرهنگ عاشورا در ایجاد و تداوم انقلاب اسلامی تأثیر فراوان داشته و به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) ما هر چه داریم از محرم و صفر است و اما در این گفتار کوتاه به گوشه‌ای از نقش فرهنگ محرم و عاشورا در دفاع مقدس می‌پردازیم.
برای پی بردن به عمق تأثیر فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس باید جلوه‌ها و یادگارهای دفاع مقدس یعنی وصیتنامه‌ها، نوشته‌ها و خاطرات شهدا همچنین تابلوهای جبهه و جنگ، اسامی اماکن، مقرها، سنگرها، مناطق عملیاتی و محورها، لشکرها گردان‌ها، گروهان‌ها و علی‌الخصوص عملیات‌ها و رمز عملیات‌ها و شعرها و شعارهای جنگ را مطالعه و بررسی کرد.
با بررسی اینگونه مصادیق و آثار به جا مانده از دفاع مقدس به این نتیجه برسیم که جبهه‌های دفاع مقدس همچون چشمه‌هایی بودند که از قله‌های مرتفع کربلا سرچشمه می‌گرفتند و گویی خونی که در روز عاشورا بر خاک کربلا چکید در رگ‌های نوجوانان و جوانان رزمنده جاری بود.
برای نمونه شواهدی از تاریخ زرین دفاع مقدس و پیوند آن با فرهنگ عاشورایی را ارائه می‌کنیم.
در بخش نام‌ها، در سراسر جبهه‌های دفاع مقدس و مقرهای پشت جبهه نام امام حسین (ع) و یاران باوفا و باصفای آن حضرت زینت‌بخش تابلوها بود که نمونه‌های آن عبارتند از:
نام برخی لشکرها، تیپ‌ها و گردان‌ها 
لشکر سیدالشهدا، لشکر 25 کربلا، لشکر 31 عاشورا، لشکر ثارا...، لشکر انصارالحسین (ع)، لشکر 14 امام حسین، تیپ 44 قمر بنی‌هاشم؛ تیپ 57 ابوالفضل. تیپ 61 محرم، گردان علی‌اکبر، گردان 10 سیدالشهدا، گردان حبیب ابن مظاهر و ...
نام برخی از محورهای عملیاتی مانند محور کربلا، محور عاشورا، محور امام حسین
نام برخی سنگرها و حسینیه‌ها مانند حسینیه عاشقان کربلا، حسینیه حضرت ابوالفضل (ع)

نام اعزام‌های سراسری به جبهه‌ها

در اعزام‌های سراسری به جبهه‌ها، پرچم‌ها و پرده‌هایی در اهتزاز بود با عناوینی مانند راهیان کربلا که در تاریخ 23/8/64 به جبهه اعزام شدند، کاروان قاریان کربلا در دی‌ماه 64 با تعداد 150 قاری قرآن شکل گرفت، کاروان انصارالحسین، کاروان وارثان عاشورا در 26 مهر 65، کاروان طلایه‌داران عاشورا در 4 آبان 65 و کاروان نینوایی در 17 آبان 65 شکل گرفت.
نام رمز عملیات‌ها
عملیات حسین‌ابن علی با رمز جوادالائمه در منطقه میمک در تاریخ 26/6/61، عملیات مسلم‌ابن عقیل با رمز یا ابوالفضل‌العباس در غرب سومار در تاریخ 9/7/61، عملیات محرم با رمز یا زینب در منطقه عملیاتی شرهانی، عملیات‌هایی به صورت پشت سر هم با نام‌های تکراری مقدس مثل عاشورای یک تا چهار و کربلای یک تا پنج تماماً با رمز اسامی مقدس اهل بیت (ع).
از مجموعه 95 عملیات کوچک و بزرگ دفاع مقدس 27 عملیات نام و یا رمز عاشورایی و کربلایی دارند (19 عملیات نام و 14 عملیات رمز عاشورایی دارند).
پیشانی بندها و لباس نوشته‌ها
این پیشانی بندها و لباس نوشته‌ها حکایت از آرمان‌های رزمندگان بود که زینت بخش پیشانی و لباس آن‌ها بود. عباراتی مانند یا اباعبدا...، یا حسین، زائر کربلا، یا حسین شهید، مسافر کربلا، یا لثارات الحسین، لبیک یا اباعبدا...، یا زیارت یا شهادت، یا زینب (س)، فدای لب تشنه حسین، کربلا کربلا ما داریم می‌آییم و ...
تابلو نوشته‌ها
در طول جاده‌ها و مسیرها عباراتی در تابلوها نوشته شده بود که حاکی از مقصد و مقصود رزمندگان بود. عباراتی مانند هیهات منا‌الذله، یا ثارا...، تا زنده‌ایم رزمنده‌ایم، هل من ناصر ینصرنی، الموت اولی من رکوب العار، انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم، گاهی تابلوها فاصله تا کربلا را نشان می‌داد مثلاً تا کربلا راهی نمانده و ...
وصیت‌نامه شهدا
بنا به اظهار رئیس بنیاد شهید در یک نمونه آماری از وصیتنامه شهیدان به طور میانگین 400 درصد راه خود را به امام حسین (ع) یا کربلا و یا عاشورا و یاران نزدیک امام حسین پیوند داده‌اند و آن‌ها را الگوی خود قرار داده‌اند.
برای نمونه شهیدی در وصیتنامه خود می‌نویسد: «من چو سربازان امام حسین (ع)، آن 72 تن می‌گویم ای حسین به خدا اگر مرا هزاران بار قطعه قطعه کنند دست از دین خدا و حمایت از روح خدا بر نمی‌دارم و اگر با تکه تکه شدن من اسلام عزیز باقی می‌ماند، ای گلوله‌ها، ای خمپاره‌ها، ای توپ‌ها، ای راکت‌ها و ای آتش‌ها مرا دریابید و خاکسترم کنید.»
این سخنان یادآور سخنان زهیربن قین یکی از یاران وفادار اباعبدا... خطاب به امام در عصر روز تاسوعا بود.
تطابق الگوهای عاشورا با جبهه‌ها
در جبهه‌های نبرد از سنین مختلف حضور داشتند که تداعی کننده، سنین مختلف یاران امام حسین بود. سیمای پیرانی که در جبهه می‌جنگیدند حبیب‌ابن مظاهر را تداعی می‌کرد، نوجوانان به حضرت قاسم تشبیه می‌شدند. سرداران به حضرت ابوالفضل و جوانان به حضرت علی‌اکبر و مادران شهید صبوری را از حضرت زینب می‌آموختند حتی کودکانی که در حملات هوایی به شهادت می‌رسیدند به حضرت علی‌اصغر تشبیه می‌شدند.
زیستن و تنفس در فضایی همانند عاشورا، روضه‌خوانی، زیارت عاشورا و تکرار هر روز این یادها و زیارت‌ها تصویر کربلا را مقابل چشم و ذهن و احساس رزمندگان قرار می‌داد.
پیرمردانی که در جبهه بودند احترام زیادی میان رزمندگان داشتند. برخی از پیران برای رزمندگان نقش پدری داشتند. همه را برای نماز صبح بیدار می‌کردند. و گاه متواضعانه لباس رزمندگان را می‌شستند و برخی کارهای فرهنگی می‌کردند و با شرکت خود در عملیات‌ها روحیه به رزمندگان می‌دادند.
آزادگان جلوه‌های عاشورایی در اسارت
سال‌های دشوار اسارت برخی از رزمندگان یادآور روزهای دردناک اسیران کوفه و شام بود. آن‌ها به یاد مصائب اهل بیت مصائب اسارت را به جان خریده و تحمل می‌کردند و خانواده خود را هم در نامه‌های خود به صبر و شکیبایی دعوت می‌کردند.
شعرها و شعارها
مداحی و محتوای مداحی زمان دفاع مقدس رنگ و بوی دیگری داشت. تلفیقی از آموزه‌های عاشورا و فرهنگ دفاع مقدس بود. و رنگ و بوی حماسی و عزت آفرین بود.
برای نمونه چند بیت از سروده‌های شعرای دفاع مقدس را می‌خوانیم.
در دایره بلا بلی باید گفت / لبیک به نعره جلی باید گفت
ای صف شکنان مکتب ثارا... / جنگ شرف است یا علی باید گفت

( لطفاً بقیه را در ادامه مطلب بخوانید )

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 89/9/16 ] [ 9:39 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

یه روز یه ترک بود …

 اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان
شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ،
در برابر دیکتاتوری ایستاد
او برای مردم ایران ،
آزادی می خواست
و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست
تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.
 یه روز یه رشتی بود…

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد
و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
ی
ه روز یه اصفهانی بود…

اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت
و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ،
خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
 یه روز یه …

ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و … !
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند
و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند
و از آن پس “یه روز یه … بود” را کردند جوک تا این ملت ،
به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ،
حتی جانشان را هم نثار کرده اند ،  به  “جوک ها ” و “طعنه ها”
و “تمسخرها” سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی

(به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی و شفاف سازی)


[ جمعه 89/7/30 ] [ 11:38 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
هفته دفاع مقدس گرامی باد
دیروز از هرچه بود گذشتیم
امروز از هرچه بودیم
آن‌جا پشت خاکریز بودیم
و این‌جا در پناه میز
دیروز دنبال گمنامی بودیم
و امروز مواظبیم ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان می‌داد
و این‌جا ایمانمان بو می‌داد
الهی نصیرمان باش، تا بصیر گردیم
بصیرمان کن، تا اسیر برنگردیم
و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

[ یکشنبه 89/7/4 ] [ 11:15 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

یازدهم شهریورماه 1365 روزی که روح محمود کاوه این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیةالله الاعظم(عج) در عملیات کربلای 2 بر بلندای قله 2519 متری حاج عمران به پرواز در آمد ، دل صخره و کوه ، یاد خاطره شجاعت او را در خود ثبت کرد . آن روز کاوه ، مزد جهاد را که شهادت بود ، دریافت کرد و به بارگاه عزّ الهی فراخوانده شد . خصال و ویژگیهای درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسئولیتهای مختلف درسی است بس بزرگ برای همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامی ، تا با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی ، نمونه هایی ازلشکریان مخلص حضرت صاحب الزمان (عج) باشند و خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن ، همواره مهیا و آماده سازند .


برای اطلاع از زندگینامه ، مبارزات  ، فرماندهی و شهادت شهید محمود کاوه
ادامه مطلب را بخوانید

 

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:28 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 449
بازدید دیروز: 243
کل بازدیدها: 1423581