سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان

یه روز یه ترک بود …

 اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان
شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ،
در برابر دیکتاتوری ایستاد
او برای مردم ایران ،
آزادی می خواست
و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست
تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.
 یه روز یه رشتی بود…

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد
و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
ی
ه روز یه اصفهانی بود…

اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت
و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ،
خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
 یه روز یه …

ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و … !
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند
و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند
و از آن پس “یه روز یه … بود” را کردند جوک تا این ملت ،
به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ،
حتی جانشان را هم نثار کرده اند ،  به  “جوک ها ” و “طعنه ها”
و “تمسخرها” سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی

(به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی و شفاف سازی)


[ جمعه 89/7/30 ] [ 11:38 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 132
بازدید دیروز: 113
کل بازدیدها: 1420902