شلمچه
| ||
یکی دو روزی می شد که شهیدی پیدا نکرده بودیم ؛ یعنی راستش شهدا ما را پیدا نکرده بودند . گرفته و خسته بودیم . گرما هم بدجوری اذیتمان می کرد . همراه یکی از بچه ها داشتیم از کنار گودال قتلگاه اصحاب فکه که زمانی در زمستان 61 عملیات والفجر مقدماتی آنجا رخ داده بود ، رد می شدیم ناگهان نیرویی ناخواسته مرا به سوی خود می خواند . ایستادم ، نظرم به پشت بوته ای بزرگ جلب شد ، همراهم تعجب کرد که کجا می روم . فقط گفتم : بیا تا بگویم . دست خودم نبود ، انگار مرا می بردند . پاهایم جلوتر می رفتند ، به پشت بوته که رسیدیم ، جا خوردم . صحنه تکان دهنده و عجیبی بود . همین بود که مرا به سوی خود خوانده بود . آرام بر زمین نشستم و ناخواسته زبانم به «سبحان الله» چرخید همراهم که متوجه حالم شد ، سریع آمد ، او هم در جا میخکوب شد .
[ دوشنبه 87/1/12 ] [ 9:19 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
هفته وحدت بر مسلمانان جهان مبارک باد
عید سعید نوروز مبارک باد
شهدا عیدتان مبارک
بنام خدا
دوستان گرامی سلام امیدوارم سالی که پشت سر گذاشتید ، پر از خیر و برکت بوده باشه و سالی که پیش روی شماست نیز همراه با موفقیت و بهروزی باشد. این روزها عجیب دلم گرفته ، خیلی از دوستان ، همراه راهیان نور شدند و به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور عزیمت کردند . خیلی دلم گرفته ، نمی دونم چرا شهدا منو نمی طلبند ؟ حتماً بخاطر بار زیاد گناهانی هستش که بر روی دوشم سنگینی می کنه ! خدایا مرا چه شده ؟ چرا نمی تونم برم ؟ چرا بال و پرم بسته شده ؟ خدایا نجاتم بده از این منجلاب دنیا و مرا رها کن تا بتونم سبکبال بسوی تو پر بکشم ! ای خدای بزرگ یکسال دیگه هم گذشت ، یکسال به کوله بار گناهانم اضافه شده! خدایا چرا منو همراه دوستان شهیدم نبردی ؟ خدای خوب من ، چقدر تو مهربونی ، من این همه نافرمانی کردم و تو این فرصت را به من دادی تا بتونم باهات درد دل بکنم ! چقدر تو خوبی ! ای معبود من ، ترا به شهدای عزیز قسمت می دهم منو از منجلاب این دنیا برهان ، منو پاک گردان تا سبکبال بسویت بیایم ! خدایا خیلی از دوستان شهیدم رفتند و من بجامانده ام ! نمی دونم چه حکمتی بوده این ماندنم ؟ نمی دونم موندم تا گناهانم زیاد بشه و از اهالی دوزخ تو باشم ؟ نمی دونم شاید امتحان دیگری دارم ، تو اون امتحان که مردود شدم و در کلاس عشق و ایثار در جا زدم ! خدایا تو خود بهتر می دونی که من کی هستم و چه کردم . پس ای خدای خوب من ترا به خوبان درگاهت سوگند می دهم در این سال جدید منو از لغزش ها حفظ فرما . خدایا ما را به راه راست هدایت فرما . خدایا شهادت در راه خودت را قسمت ما هم بفرما . خدایا ما را شرمنده شهدا نفرما . عزیزان خیلی التماس دعا دارم ، در هنگام تحویل سال و ذکر دعای آن این براد کوچک خودتان را هم از دعای خیر بهره مند فرمایید . [ پنج شنبه 87/1/1 ] [ 1:19 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا
سلام دوستان عزیز امروز 24اسفندماه مصادف است با سالروز شهادت سردار دلاور سپاه اسلام ، فرمانده شجاع لشکر 27 محمد رسول الله (ص) ، شهید گرانقدر حاج عباس کریمی در 24 اسفندماه 1363 در نبرد بدر ، به بهانه این روز مطلب زیر را تقدیم شما عزیزان می نمایم . داخل یک چاله تانک همه فرماندهان گردان های ابوذر ، انصار ، مالک و میثم و ... حتی فرمانده لشکر « حاج عباس کریمی » جمع اند ؛ همگی در اظطرابی سخت بسر می برند . هر طور شده باید جلوی پیشروی زرهی دشمن را بگیرند و سر پل آزاده شده در شرق رود دجله را حفظ کنند . به چهره « حاج عباس » دقیق می شوم ، سیمای سردار لشکرمان بسیار باشکوه ، ولی درهم ریخته است . با صورتی که گویی یک شبه دست بی رحم جنگ ، صدها خط ریز و درشت چین و آژنگ روی آن نقش زده ، لحظه ای به دشت مقابل دژ و شهرک « الهاله » خیره شد . شاید در این فکر است که چطور می شود از آن همه موانع باردارنده و کیلومترها آب گذشت و با دشمنی که تا بن دندان مسلح است ، جنگید ؟ اینها البته اوهام و افکار من است . « حاج عباس » اصلاً در این عوالم نیست . به بچه ها دستور مقاومت می دهد و خودش مثل یک نیروی عادی ، به هر طرف می جهد ، شلیک می کند ، مهمات می آورد . به بچه ها کمک می رساند و از آنها مراقبت می کند . محیط خون گرفته اطراف ما تا خط افق ، مشتعل است . زمین را فرشی از جنازه و مجروح پوشانده . از همه طرف دارند بر سر ما آتش می ریزند . سنگ های عظیم بر روی زمین ، از صدای پرمهابت انفجارهای بی وفقه در لرزش اند ؛ اما « حاج عباس » پوتین هایش را بر زمین می فشارد . تانک های دشمن ، جلوتر و جلوتر می آیند . فرماندهان گردان ها او را با هیجان بغل می زنند و برای دزدیدنش از دهان صدها قبضه کالیبر و توپ و خمپاره دشمن ، به زمینش می اندازند ؛ ولی او همچون فنر از جا می جهد و مثل شیر می غرد و بر سر بچه ها نهیب می زند ؛ « دفاع کنید ... دفاع کنید ! » دلمان را داده ایم به خدا و خوشیم که « حاج عباس » بالای سر ماست ... نقل از کتاب : غربت هور به قلم گل علی بابایی یادش گرامی باد [ جمعه 86/12/24 ] [ 2:54 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا دوستان خوب سلام ایامی که در آن بسر می بریم مصادف است با سالگرد عملیات بدر در سال 1363 ، دوستانی که تمایل دارند از این عملیات اطلاعاتی داشته باشند می توانند به اینجا مراجعه نمایند . اما برای این فرصت آشنایی با زندگی شهید عاشورایی ، مهدی زین الدین را برای شما عزیزان در نظر گرفتم . انشاءالله همه ما با مرور زندگی این عزیزان و گرفتن درس و اندرز از آنان بتوانیم راه و روش آنان را سرمشق زندگی خویش قرار دهیم و رهرو خوبی برای استمرار راهشان باشیم .
در سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در« تهران» دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد. منبع: پرونده شهید در بنیاد شهید و امور ایثارگران قم و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید برگرفته از سایت ساجد [ دوشنبه 86/12/20 ] [ 11:37 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا
دوستان همیشه همراه سلام
قبل از هر مطلبی عذرخواهی میکنم از اینکه به دلیل مشغله زیاد فرصت ها زیادی از دست رفت و نتوانستنم به
مناسبت های مختلف مطلب بنویسم . در ایامی که پشت سر گذاشتیم و روزهایی که پیش روی ماست اتفاقات و
حوادث سرنوشت سازی در سالهای باشکوه دفاع مقدس رخ داده است که هر یک در جای خود نیاز به فرصت
و مجال کافی دارد .در این مختصر قصدم این است که یادی داشته باشم از شهیدی سرافراز و تأثیرگذار در
دفاع مقدس . در هشتم اسفندماه 1365 سردار رشید سپاه اسلام ، علمدار و فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) ،
شهید حاج حسین خرازی در منطقه عملیاتی کربلای پنج به ملکوت اعلی پیوست و به یاران شهیدش ملحق شد .
حسین بیدرام یکی از همرزمان شهید می گوید :
« عملیات کربلای پنج بود و ما بایستی با لشکر نجف اشرف الحاق می شدیم . عملیات زیر آتش سنگین شروع
شد . حاج حسین لحظه لحظه با ما بود . صبح زود در خاکریز اول ، زیر آتش خمپاره 60 آمده بود و کمک
می کرد . نیروها را از وانت پیاده می کرد ، با یک دست در حمل مجروحین کمک می کرد و مهمات جابجا
می کرد . اگر آرپی جی برای او مشکل نبود ، حتماً آرپی جی می زد . از حال او می فهمیدیم که آنجا از اینکه
بخاطر نداشتن یک دست محدودیت دارد ، رنج می برد ! او یک لحظه از دور و اطراف گردان جدا نمی شد .
الان می فهمم که چه کسی را از دست داده ایم ، کارهایی که او انجام می داد ، کار یک فرمانده لشکر نبود ،
در ادامه برای کسب اطلاعات بیشتر از شهید خرازی بر روی عکس زیر کلیک نمایید
[ جمعه 86/12/10 ] [ 9:45 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
به یاد کربلا دلها غمین است دلا خون گریه کن چون اربعین است ************************************************************************ بنام خدا عملیات والفجر شش تهدید جاده بغداد- العماره در محور تنگه چزابه در شمال شرقی «بستان» نیروهای سپاه موفق به شکستن خطوط دفاعی دشمن شده و تا سحرگاه که نبرد به جنگ تن به تن کشیده شد، محور جاده سوبله به چزابه، تحت سلطه نیروهای ایران درآمد. مقاومت و از جان گذشتگی ملت ایران به غرب نشان داد که با منطق زور و استعمار و تحریم، نمی توان در مقابل اراده استوار ایرانیان ایستادگی کرد. بر همین اساس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اثنای عملیات والفجر مقدماتی با تشکیل یک قرارگاه، منطقه هور را انتخاب کرده و در پی آن و بمنظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی ، عملیات خیبر را با توجه به موقعیت جغرافیایی، از سمت شرق دجله و داخل هورالهویزه و از سمت شمال العزیزو از جنوب قرنه-طلائیه که از دو نوع طبیعت متفاوت خشکی و هور تشکیل شده است ، طراحی و اجرا کرد. به خاطر جو کلی جنگ که در کشور حاکم شده بود و همچنین تهدید و اقدامات وحشیانه ارتش عراق در جبهه ها و بدنبال آن بمباران شهرهای دزفول و باختران و ایلام و رامهرمز و... ، نیروهای رزمنده که در غالب نیروهای مردمی و بسیجی آمادگی حضور در جبهه را پیدا کرده بودند با وسعت و انسجام خاصی وارد این عملیات شدند و همین وسعت نیروهای عمل کننده باعث شکسته شدن خطوط دفاعی دشمن در جزایر مجنون و منطقه هور الهویزه شد. با پیش روی مراحل مختلف عملیات خیبر ضرورت مقاومت در جزایر شمالی و جنوبی مجنون و همچنین منطقه طلائیه بیشتر شد که در این راه سپاه اسلام تنی چند از فرماندهان رشید خود همچون حاج محمد ابراهیم همت و اکبر زجاجی ، فرمانده و جانشین لشگر 27 محمد رسول الله و حمید باکری جانشین لشگر 31 عاشورا و تعداد زیادی از بهترین و مخلص ترین نیروهای خود را از دست داد. جدای از پیروزی رزمندگان اسلام و رشادتهای وصف ناپذیرشان در طول عملیات خیبر، تغییر و تحولات خاصی پس از این عملیات در جنگ روی داد که قسمت اعظم آن فشار اقتصادی و تحریم فروش سلاح به ایران از سوی کشورهای غربی بود - که چنین اقداماتی نشانگر تاثیر پذیری غرب از مقاومت چشمگیر رزمندگان در عملیات خیبر محسوب می شد- طی این مدت متقابلا از سوی جمهوری اسلامی تحرکتی برای مقابله با وضعیت به وجود آمده صورت گرفت. در مقطع یاد شده تلاش غرب که به تبع هراس و نگرانی نسبت به ابعاد و ویژگی های عملیات خیبر صورت می گرفت ، بعدی تازه به جنگ بخشید، به این ترتیب که پس از ناتوانی نظامی عراق در مقابل حرکتهای غیر قابل پیش بینی و عمدتا تاکتیک های ویژه رزمندگان ، استکبار جهانی بمنظور ممانعت از به هم خوردن معادله نظامی حاکم بر جنگ ، اقدام به تقویت عراق با تکنولوژی پیشرفته ، خصوصا نیروی هوایی نمود، به عبارت دیگر در این مرحله سیاست تاکتیک در مقابل تاکتیک از جانب دشمن اتخاذ شد. متعاقبا عراق تلاش فزاینده ای را بمنظور تحت الشعاع قرار دادن پیروزیهای ملت ایران انجام داد. بهمین منظور جنگ نفتکشها را در خلیج فارس به راه انداخت تا با حربه نفتی بتواند بر اقتصاد ایران فشار وارد ساخته و بدین صورت بتواند مقدمات تاثیرگزاری ضعف اقتصادی بر صحنه جنگ را فراهم آورد و با توجه به تحریم های اقتصادی ایران از جانب غرب و موج تبلیغاتی آنان علیه جمهوری اسلامی ، کفه ترازوی جنگ را به نفع عراق سنگین کند. غافلگیری دشمن در عملیات خیبر و نا توانی او در عقب راندن نیروهای خودی از جزایر مجنون، مجددا توانایی های دفاعی عراق را مورد تردید قرار داد و متقابلا شگفتی ناظران را از قابلیت های طرح ریزی عملیات تهاجمی ـ دفاعی جمهوری اسلامی برانگیخت. به گزارش رادیو امریکا پس از پیروزی خیبر دیپلماتهای غربی، عرب و آسیایی ، تاکتیکهای جدید ایران را مورد ستایش قرار دادند. ناظران بر این عقیده بودند که نتیجه نبرد در جزایر مجنون هرچه باشد تاکتیک نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت در تاریخ ماندگار خواهد شد و این عملیات به مثابه اقدامی جسورانه از سوی ایران ، ارزیابی شد. عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار، نوعی از سلاحهای شیمایی محصول کارخانه سامره ـ به نام گاز خردل ـرا با استفاده از هلی کوپتر های ساخت شوروی و فرانسه به کار گرفت. پس از عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران ، عراق به صورت محدود از گاز شیمیایی استفاده کرده بود ولی آنچه در عملیات خیبر صورت گرفت بسیار گسترده و فاجعه آمیز بود، گاز خردل با ایجاد تاول های بزرگ روی پوست بدن و اختلال دردستگاه تنفسی آثار مخرب روحی و جسمی فراوانی را به رزمندگان اسلام به صورت کوتاه مدت و بلند مدت وارد آورد. شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام عراق در تاریخ 10/1/1363 با صدور بیانیه ای استفاده از گاز های شیمایی را محکوم کرد اما مسئولیت استفاده از آن را متوجه هیچ یک از طرفین جنگ، نکرد.صدور بیانیه به جای قطعنامه و آنهم بدون ذکر نام کشور متخاصم از سوی شورای امنیت بار دیگر انگشت اتهام را به سوی این نهاد نشانه رفت و نشان داد، متولی ایجاد امنیت جهانی چقدر دست آویز کشورهای غربی و مخصوصا امریکا است. مسلما دست یابی به تمامی اهداف عملیات خیبر می توانست جنگ را به وضعیت تعیین کننده ای نزدیک کند، نشریه نیویورک تایمز پس از آشکار شدن نتایج خیبر طی تحلیلی در مورد ادامه بن بست جنگ و دلائل آن به نقل از تحلیلگران آمریکایی و غربی نوشت : ناتوانی ظاهری ایران در اجرای یک تهاجم تعیین کننده تنها یکی از عوامل ادامه جنگ است، دلیل دوام و ادامه این بن بست شکست مداوم ارتش عراق در ادامه دفاع و عدم استفاده از برتری کمی و کیفی نیروهای عراقی علیه هدفهای مهم در جبهه و پشت جبهه است. تاریخ هشت سال دفاع مقدس نشانگر این موضوع است که دشمن با آنکه از حمایت بی حد و اندازه غرب در تمامی زمینه ها برخوردار بود هرگاه با مقاومت و پیروزی های سپاه اسلام مواجه می شد از ابزار های نا متعارف مثل بمباران شیمیایی استفاده می کرد که چندین نمونه آن را در عملیاتهای خیبر و والفجرهشت و... می توان مشاهده کرد و در کنار آن از حربه فشار اقتصادی ایران توسط کشورهای غربی بهره می برد. البته مقاومت و از جان گذشتگی رزمندگان و تمامی ملت ایران در مقابل این فشارها به غرب نشان داد که در مقابل اراده استوار و محکم ایران نمی توان با منطق زور و استعمار و تحریم ایستادگی کرد، زیرا ایران ملتی است که بر حق خود تا آخرین نفس پافشاری کرده و خواهد کرد و هیچ گاه در بدست آوردن و دفاع از مطالبات قانونی خود عقب نشینی نمی کند. اهداف عملیات هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند. منطقه عملیات منطقه عملیاتی که در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است، از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشکی. قسمت خشکی، که حداقل عرض آن 8 کیلومتر و حداکثر 10 کیلومتر است، توسط دو هور بزرگ – هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب آن – احاطه شده است. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود که 3/4 آن در شرق رودخانه قرار دارد. جاده مواصلاتی عماره – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است. هم چنین تاسیسات دیگری وجود دارد که عبارتند از: دکل های برق، دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تاسیسات و کارخانجات کاغذ سازی، چاه های نفت و ... هور منطقه ای است هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن 2 تا 3 متر بالاتر از آب دریاست و به طور کلی نسبت به مناطق هم جوار گود می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دایمی به وجود می آید و دارای روییدنی هایی به شرح زیر است: نی با ارتفاع 2 تا 7 متر که عمدتاً در جاهای عمیق می روید. بردی(1) که معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است. چولان(2) که در جاهای کم عمق می روید و ارتفاع آن کمتر از 50 سانتی متر است. به علت پوشش فشرده سطح هور از نی، بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص (آبراه ها، نهر ها و یا محل عبور حیوانات وحشی) امکان پذیر است. علت انتخاب هور علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، علت انتخاب هور به لحاظ عوامل زیر بود: پرهیز از تک جبهه ای (حمله رویاروی و مستقیم به دشمن را تک جبهه ای می گویند). حمله به جناح دشمن؛ شکل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود که الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس رسیدن به عقبه دشمن در نشوه، جناحی عمده از دشمن به تصرف در می آمد که تزلزل خطوط دشمن را در پی داشت. عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات در هور. بکر بودن منطقه. غیرممکن بودن مانور زرهی برای دشمن. استعداد دشمن منطقه مورد نظر برای عملیات در حوزه استحفاظی سپاه سوم عراق قرار داشت و در جریان عملیات یگان های زیردر این منطقه حضور یافتند: الف – یگان های پیاده : تیپ های 3، 5، 11، 18، 605، 702، 704، 93، 95، 96، 701، 501، 35، 419، 108، 113، 427، 36، 22، 23، 28، 418، 422، 19 پیاده. ب – یگان های رزهی: تیپ های 30، 16، 6، 56، 14، 26 و 37 زرهی و تیپ 55 مختلط. ج – یگان های مکانیزه: تیپ های 25، 8، 27، 15 و 20 مکانیزه. د – گارد مرزی و گارد ریاست جمهوری: تیپ های 5، 8 و 11 گارد مرزی و یک تیپ از گارد ریاست جمهوری. هـ – نیروی مخصوص: تیپ 65. و – جیش الشعبی و کماندو: بیش از 10 گردان. ز – توپخانه: حدود 30 گردان. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله وسلم بود. دو قرارگاه اصلی (کربلا و نجف) و پنج قرارگاه فرعی (نصر، حنین، بدر، حدید و فتح) تحت امر قرارگاه مرکزی بودند. یگان های عملیاتی نیز به شرح ذیل بود: الف – سپاه پاسداران: لشکرهای 5 نصر، 8 نجف اشرف، 31 عاشورا، 19 فجر، 41 ثارالله، 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام، 14امام حسین علیه السلام، 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و 7 ولی عصر(عج). تیپ های مستقل 15 امام حسن علیه السلام، 10 سید الشهداعلیه السلام، 44 قمر بنی هاشمعلیه السلام، 33 المهدی (عج)، 18 الغدیر و 21 امام رضاعلیه السلام. تیپ های مستقل زرهی 72 محرم، 20 رمضان و 28 صفر. یگان دریایی (قرارگاه نوح). در مجموع، سپاه پاسداران 220 گردان عملیاتی در اختیار داشت و استعداد توپخانه آن نیز 7 گردان بود. ب - ارتش جمهوری اسلامی: لشکر های پیاده 77، 21، 28 و 55. لشکرهای زرهی 81، 16 و 92. قرارگاه خاتم الانبیاءصلی الله علیه و آله وسلم به عنوان قرارگاه مرکزی: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم فرماندهی قرارگاه های فرعی را به عهده داشت: قرارگاه نصرهدایت لشکر 5 نصر و تیپ 15 امام حسنعلیه السلام را به عهده داشت. قرارگاه حدید هدایت تیپ 44 قمر بنی هاشم و تیپ 21 امام رضا علیه السلام را به عهده داشت. قرارگاه فتح هدایت لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و تیپ 33 المهدی (عج)+ تیپ 18 الغدیر را به عده داشت. قرارگاه حنین هدایت لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام و لشکر 41 ثارالله و تیپ 10 سیدالشهداعلیه السلام را برعده داشت. قرارگاه بدر هدایت لشکر 8 نجف، لشکر 31 عاشورا، لشکر 19 فجر را به عهده داشت. قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عده داشت. از ارتش لشکرهای 77، 21 و 28 پیاده و لشکر 8 زرهی. از سپاه لشکر 14 امام حسین علیه السلام، 7 ولی عصر (عج) و تیپ زرهی 72 محرم. لازم به ذکر است که لشکر 16 و 92 زرهی ارتش در حین عملیات به کار گرفته شدند. طرح عملیات دو قرارگاه کربلا و نجف ماموریت داشتند ضمن تامین اهداف محوله، روی پل دوعیجی در شمال نشوه (غرب نهر کتیبان) الحاق کرده و سپس به سوی بصره ادامه عملیات دهند. قرارگاه کربلا می بایست با عمل ازمحور زید و چسبیدن به نهر کتیبان جهت مسدود کردن منطقه ورودی دشمن در دو عیجی اقدام می کرد. قرارگاه نجف نیز پس از دستیابی به العزیر و القرنه و تصرف جزایر مجنون و الحاق به طلاییه، جهت بازکردن جاده طلاییه – نشوه که تنها امید برای ادامه عملیات و انتقال نیرو و مهمات بود، اقدام نماید. یگان های تحت امر این قرارگاه می باید با عبور از طلاییه به سمت نشوه و تامین آن در پل دوعیجی به قرارگاه کربلا(نیروهای ارتش)ملحق می شدند. قرارگاه نجف برای تصرف اهداف خود به تشکیل پنج قرارگاه فرعی (نصر، بدر، حنین، حدید، فتح) مبادرت می ورزید. قرارگاه دیگری با نام نوحعلیه السلام وظیفه ترابری دریایی و پشتیبانی یگان های عمل کننده را برعهده داشت. شرح عملیات نکته قابل توجه قبل از آغاز تک، حضور گسترده نیروهای مانور قدس در مناطق عملیاتی، پس از انجام مانور در مراکز مختلف شهرستان ها بود. علاوه بر این، با توجه به مانور قدس و تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و حمله موشکی به دزفول و بمباران شهرهای کرمانشاه، ایلام، رامهرمز و ...، جو کلی جنگ در کشور، شکل خاصی به خود گرفته بود. عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسول الله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره – العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگان های ارتش به مواضع قبلی خود شد. در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد. در ادامه عملیات، پس از آن که محور زید با عدم موفقیت مواجه شد، لشکر 14 سپاه پاسداران که تحت امر قرارگاه کربلا (ارتش) بود، آزاد شده و به همراه لشکر 27 ماموریت طلاییه را به عهده گرفت. در آن شب نبردی سخت درگرفت که تا صبح به طول انجامید . در این میان، فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آن که محور جاده طلاییه – به طول 6 کیلومتر– در اختیار نیروهای خودی بود، لیکن وسعت کم منطقه مانور از یک سو و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن از سوی دیگر، امکان پیشروی الحاق با محور جزایر مجنون را ناممکن ساخته بود. به همین خاطر از ادامه عملیات در طلاییه صرف نظر شد و به این ترتیب اهداف عملیات خیبر به حفظ جزایر مجنون محدود شد. بر همین اساس و با توجه به فشارهای دشمن، مرحله سوم عملیات به منظور تثبیت موفقیت خودی در جزایر انجام شد. دشمن که هر گونه حضور نیروهای ایرانی در هور را خطری برای جاده بصره – العماره می دانست با اجرای آتش شدید و توان پیاده وزرهی می کوشید جزایر مجنون را بازپس گیرد. این در حالی بود که نیروهای خودی خسته از چند روز جنگ، نداشتن عقبه نزدیک و نیز عدم حمایت آتش توپخانه، به مقاومت خود ادامه می دادند. متقابلاً، دشمن با تمرکز صدها قبضه توپ روی جزایر و بمباران مداوم آن ها با هواپیما و نیز در اختیار داشتن عقبه خشکی با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و طاقت فرسایی را وارد می ساخت. به رغم وضعیت یاد شده، نیروهای خودی می کوشیدند به هر صورت ممکن جزایر را حفظ نمایند. براین اساس، سپاه پاسداران با تمام استعداد خود جهت دفع تهاجم دشمن و حفظ جزایر در آن جا استقرار یافت. نهایتاً دشمن که در مقابل خود مقاومتی غیر قابل تصور و پیش بینی مشاهده می کرد، به تدریج از بازپس گیری جزایر ناامید شد و به تحکیم مواضع پدافندی خود مبادرت ورزید. نتایج عملیات عملیات خیبر که به آزاد سازی منطقه ای به وسعت 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر مربع در طلاییه انجامید، موجب افزایش عزم بین المللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید؛ به گونه ای که از تاریخ 3/12/1362 (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطع نامه 552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطع نامه و طرح های مذکور نظر ایران را تامین نمی کرد. هم چنین، در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی – خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورت های حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خود آگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آبی – خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر، والفجر8، کربلا3، 4 و 5 و نیز زمینه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید. تلفات و ضایعات عراق در این عملیات به شرح ذیل می باشد: کشته و زخمی شدن حدود 15000 نفر. به اسارت درآمدن 1140 نفر . انهدام 150 تانک و نفربر و 200 خودرو. به غنیمت در آمدن 10 تانک و 60 کامیون. انهدام 21 تیپ به میزان 20 تا 100 درصد. برای شادی ارواح پاک و طیبه شهدای عزیز و امام شهدا صلوات منبع : سایت ساجد [ شنبه 86/12/4 ] [ 9:26 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
قبل از عملیات یک گلوله خورده بود توی بازوش ، به بیمارستانی در یزد منتقل شده
بود . او فقط می خواست تا عملیات شروع نشده به منطقه برود ؛ اما دکترها این اجازه را به او نمی دادند . متوسل شده بود به اهل بیت (ع) ، مثل باران اشک می ریخت . خواست که فرج و گشایشی در کارش بدهند . در حال گریه خوابش برد ، شاید هم بین خواب و بیداری ، که حضرت عباس (ع) می آیند پیشش ، دست می برند طرف بازوی او ، چیزی بیرون می آورند و می فرمایند : « بلند شو ، دستت خوب شده » به دکتر گفت : خوب شدم اما دکتر باور نمی کرد و گفت : باید از دستت عکس بگیرم ، شهید برونسی به او گفت : بگیر! به شرط اینکه به کسی چیزی نگویی . وقتی عکس گرفتند ، هیچ اثری از گلوله ندیدند . دکترها با گریه او را بدرقه کردند... [ جمعه 86/11/26 ] [ 12:41 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا سلام بر دوستان عزیز قبل از هر سخنی ایام الله دهه ی مبارک فجر و سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به شما خوبان تبریک عرض می نمایم . روزهایی که پیش روی ماست یادآور یکی از حماسی ترین و پیچیده ترین عملیات های رزمندگان اسلام در دفاع مقدس می باشد . صحبت از عملیاتی است که با گذشت بیست و دو سال از آن هنوز کارشناسان نظامی پی به اسرار آن نبرده اند و همواره از آن بصورت یک معما یاد می کنند . یکی از سرداران نظامی که جهت گذراندن دوره ای آموزشی به یکی از کشورهای اروپای شرقی رفته بود با این سؤال کارشناسان نظامی آن کشور روبرو شد که شما در عملیات فتح فاو چه کردید و حتی به این سردار پیشنهاد های خوبی به لحاظ مادی و معنوی داده بودند تا وی پرده از اسرار این عملیات بردارد ولی غافل از اینکه در کنار تاکتیک های نظامی ، این ایمان و توکل رزمندگان اسلام بود که موجب پیروزی گشت . بگذریم ، همانطوری که متوجه شدید حرف از عملیات بزرگ و سرنوشت ساز والفجر هشت و فتح شهر استراتژیک فاو می باشد . عملیاتی که با انجام آن معادلات جنگ به نفع ایران رقم خورد و موجب شد تا دشمن شدیداً احساس خطر بکند . حرف و حدیث در باره این عملیات زیاد مطرح شده است . حقیر در این مجال مطلبی را به نقل از سایت ساجد برای شما عزیزان نقل می نمایم ، تا مختصر آشنایی با این عملیات پیدا نمایید . ************************************************************************************ شاید خیلی از خوانندگان بخواهند از لحظه به لحظهی عملیات والفجر هشت باخبر شوند. گزارشی که در ذیل آوردهایم شما را به این منظور میرساند این گزارش توسط فرماندهی لشکر 25 کربلا به قرارگاه ارسال میشد تا وضعیت منطقه عملیاتی را به آنها اعلام کند. تاریخ 20/11/ 1364 گزارشهای مربوط به قبل از شروع عملیات «تاریخ 21/11/1364 روز اول عملیات» یــاد شهـدای عملیات والفجـرهشت گـرامی باد [ جمعه 86/11/19 ] [ 6:38 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
حسن باقری (غلامحسین افشردی)
تولد : 25 اسفند 1334
شهادت : 9 بهمن 1361 جبهه جنوب
وقتی که آمد کسی فکر نمی کرد طفل امروز ، روزگار فردا را از آن خود خواهد کرد . تجزیه و تحلیلش از همه
چیز جامع بود . خوب گوش می کرد ، می خواند و می نوشت و حرف آخر را می زد .
کودکی کرد ؛ جوانی ، پدر و همسری ، کمی دامپروری خواند . دانشجوی ممتاز حقوق دانشگاه تهران بود .
روزنامه نگاری کرد و جنگید . طبل جنگ که کوبیده شد ، بی هیچ ادعایی سنگ زیر آسیای جنگ شد ؛ تا با
مردان روزگارش سایه های وحشت را به روشنایی آرامش دور کنند . زمانه مردان شجاع می خواست . درایت
و جسارت باقری روزگار سخت جنگ را برای یارانش آسان می کرد ، برای آنانی که هم قدم و هم نفسش
شدند . مهرش دل نشین بود ، قوت کار و قهرش همه لطف . شه های رزم را در ذهن های زین الدین ،
خرازی ، باکری ، همت و ... هم او جاری کرد . در شناساییها همراهشان شد ؛ گفت ، شنید و نشانشان
داد و رفت و چه زود هم رفت ...
============================================= بچه را لای پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . جان نداشت
شیر بمکد . برای ماندنش نذر امام حسین کردند . به ش گفتند « غلامِ حسین »
باید نذرشان را ادا می کردند . غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا .
*******************************
سال آخر دبیرستان بود . شب با مهمان غریبه ای رفت خانه . شام به ش داد و حسابی پذیرایی کرد . می گفت : « از شهرستان آمده . فامیلی تهران نداره . فردا صبح اداره ثبت کار داره می
ره .» دلش نمی آمد کسی گوشه ی خیابان بخوابد .
***************************
سرباز که بود ، دوماه صبح ها تا ظهر آب نمی خورد . نماز نخوانده هم نمی خوابید . می خواست
یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود .
*******************************
چهار ماه از جنگ می رفت . بین عراقی های محور بستان و جفیر ارتباطی نبود . حسن بعد از
شناسایی گفت : عراقی ها روی کرخه و نیسان و سابله پل می زنند تا ارتباط نیروهاشون
برقرار بشه . منتظر باشین که خیلی زود هم این کار رو بکنن . یک هفته بعد ، همانطور شد .
نیروهای دشمن در آن محورها با هم دست دادند .
*******************************
خرمشهر داشت سقوط می کرد . جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود . بچه های سپاه باید
گزارش می دادند .
دلم هُرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تک و توکی تو صورت و اورکت
بلندی که آستین هاش بلندتر از دستش بود . کاغذهای لوله شده را باز کرد و شروع کرد به
صحبت .
یکی از فرمانده های ارتش می گفت : هر کی ندونه فکر می کنه از نیروهای دشمنه .
حتی بنی صدر هم گفت : « آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت . نفس راحتی کشیدم .
*******************************
دیدم از بچه های گردان ما نیست ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشد و از وضع خط و
بچه ها سراغ می گیرد .
آخر سر کفری شدم . با تندی گفتم : اصلاً تو کی هستی این قدر سین جیم می کنی ؟ خیلی
آرام گفت : « نوکر شما بسیجی ها »
*******************************
سوار بلیزر بودیم . می رفتیم خط . عراقی ها همه جا را می کوبیدند . صدای اذان را که شنید
گفت : نگه دار نماز بخونیم .
گفتیم : توپ و خمپاره می آد ، خطر داره .
گفت : کسی که جبهه می یاد ، نماز اول وقت را نباید ترک کنه .
*******************************
کنار هم نشسته بودند . سلام نماز را که دادند ، گفت : قبول باشه .
احمد دلش می خواست بیشتر با هم حرف بزنند . ناهار را که خوردند ، حسن ظرف ها را
است . بعد از چایی ، کلی حرف زدند ، خندیدند .
گفت : حسن بیا به مسئول اعزام بگیم ما می خوایم با هم باشیم . می آی؟
- باشه ، اینطوری بیش تر با هم ایم .
- آقا جون مگه چی می شه ؟ ما می خوایم با هم باشیم .
- با کی ؟
- اون پسره که اونجا نشسته ، لاغره ، ریش نداره .
مسئول اعزام نگاه کرد و گفت : نمی شه .
- چرا ؟
- پسر جون ! اونی که تو می گی فرمانده س . حسن باقریه . من که نمی تونم اونو جایی
بفرستم . اونه که همه رو این ور اون ور می فرسته . معاون ستاد عملیات جنوبه .
********************************
روزهای آخر بیش تر کتاب ارشاد شیخ مفید را می خواند . به صفحات مقتل که می رسید
، های های گریه می کرد .
هرچه گفتند : تو هم بیا بریم دیدن امام ، گفت : نه ، بیام برم به امام بگم جنگ چی ؟ چی کار
کردیم ؟ شما برید ، من خودم تنها می روم شناسایی .
گلوله ی توپ که خورد زمین ، حسن دستی به صورتش کشید . دو ساعتی که زنده بود ، دائم
ذکر می گفت . فکر نمی کردم که دیگه این صدا را نشنوم .
********************************
بلند بلند گریه می کردند . دخترش را که آوردند ، گریه ها بلندتر شد . شانه های رضایی
می لرزید . بازوش را گرفتم ، گفتم : شما با بقیه فرق دارین ، صبور باشین .
طاقتش طاق شد ، گفت : شما نمی دونین کی رو از دست دادیم . باقری دست راست من بود ،
امید ما بود ، چشم دل و امید من ...
یادش گرامی باد [ دوشنبه 86/11/8 ] [ 1:13 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا
با سلام و آرزوی قبولی عزاداری شما گرامیان
ضمن گرامیداشت عاشورای حسینی ، ایامی که در پیش رو داریم مصادف است با سالروز شهادت یکی از فرزندان دلاور این مرز و بوم ، اول بهمن ماه سال 1365 روزیست که شهیدحاج یدالله کلهر قائم مقام شجاع لشکر 10 سیدالشهدا بسوی معشوق خویش پر کشید و به دوستان شهیدش پیوست . با گرامیداشت یاد و نام این شهید عزیز روایتی از شهادت این بزرگوار را تقدیم حضورتان می کنم . =============================================================== یکی از همرزمان شهید کلهر می گوید : عملیات کربلای پنج بود . عازم خط بودم ، داشتم با نفربر خشایار آذوقه و مهمات می بردم . جلوی قرارگاه ، حاج علی فضلی را دیدم ، سلام و احوالپرسی کردیم ، پرسید : کجا می روی ؟ گفتم : می روم خط . گفت : یک زحمتی بکش ! اگر حاج یدالله را دیدی ، پیغام بده حتماً برگردد عقب ، من کارش دارم . گفتم : باشه ، اگر دیدمش حتماً ... راه افتادم ، وقتی به خط رسیدم ، دیدم حاج کلهر با اُبهت و صلابت همیشگی ، به رغم آتش سنگین دشمن ، کنار خاکریز ایستاده و مشغول هدایت نیروهاست . رفتم جلو و سلام کردم . چند دقیقه ای مشغول صحبت شدیم . پیغام حاج علی را دادم و حرکت کردم . جلوتر آذوقه و مهمات را خالی کردم و برگشتم ، ماشین حاج کلهر ، دویست متر جلو از ما در حال حرکت بود . به سرعتم اضافه کردم و فاصله ام کمتر شد شاید صدمتر فاصله نداشتم که ناگهان از کنار ماشین ، آتش و دود به هوا بلند شد . برای لحظاتی ماشین در میان دود ناپدید شد . قلبم فرو ریخت . کسانی که با من بودند ، فریاد « یا حسین » شان بلند شد . خودمان را رساندیم ، بی سیم چی ها عقب ماشین شهید شده بودند و حاج کلهر ترکش به سرش اصابت کرده و بیهوش افتاده بود . یک پایش از ماشین بیرون بود . راننده ماشین سالم بود و دنبال کمک می گشت . بچه ها برای کمک پیاده شدند تا حاجی را به عقب بفرستند .
[ شنبه 86/10/29 ] [ 11:41 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |