سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان
قبل از عملیات یک گلوله خورده بود توی بازوش ، به بیمارستانی در یزد منتقل شده

بود . او فقط می خواست تا عملیات شروع نشده به منطقه برود ؛ اما دکترها این

اجازه را به او نمی دادند . متوسل شده بود به اهل بیت (ع) ، مثل باران اشک می

ریخت . خواست که فرج و گشایشی در کارش بدهند . در حال گریه خوابش برد ،

شاید هم بین خواب و بیداری ، که حضرت عباس (ع) می آیند پیشش ، دست می برند

طرف بازوی او ، چیزی بیرون
می آورند و می فرمایند :‏ « بلند شو ، دستت خوب شده »

به دکتر گفت : خوب شدم
اما دکتر باور نمی کرد و گفت : باید از دستت عکس بگیرم ،

شهید برونسی به او گفت : بگیر! به شرط اینکه به کسی
چیزی نگویی . وقتی عکس

گرفتند ،
هیچ اثری از گلوله ندیدند . دکترها با گریه او را بدرقه کردند...

یـادش گرامی و راهش مستدام بـاد

<
[ جمعه 86/11/26 ] [ 12:41 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 230
بازدید دیروز: 461
کل بازدیدها: 1423824