شلمچه
| ||
سبکبالان سبک پرواز کردند [ جمعه 87/8/17 ] [ 11:0 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 87/8/8 ] [ 1:0 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
سکوت؛گوش کن، صدای خسخس میآید، اما نه اشتباه نکن، این بار خشخش برگهای پاییزی نیست که تو را به نرمی و لطافت وا دارد،خسخس سینههای دردمند و فراموش شدهای است که هر کدام نشان و یادگاری از سالها فداکاری و عشق با خود دارد ، خسخس سینههایی که گویی فقط یک سخن دارند. سرفههایم فریاد بیزاری من از تجاوز و تاولهایم حساسیتی است که به آن دارم. ای کاش بودی و تاولهایش را میدیدی، نه، اصلاً چهرههای مظلومی را که هر از چندگاهی نفسی مهمان حنجره زخم خوردهشان بود و بس و آن وقت باز هم بدنت مورمور میشود، پس چشمانت را ببند ، اصلاً همان بهتر که فقط از پشت شیشههای مات قاب جادویی گاه نظارهگر چند کپسول اکسیژن و سرنگهای مرفینی باشی که شاید نمادی از نفس تنگی و مریضی یک بیمار است و آن وقت من و تو... از در بیمارستان که وارد میشوی، بوی مواد ضدعفونی کننده تنها بوی آشنایی است که مشامت را میآزارد و آن وقت بقیه فضا تو را مجبور میکند که چشم بسته تا طبقه دهم بالا بروی و فضای طبقه دهم فضایی بدتر از طبقه همکف بیمارستانی است که سالهاست نام آشنای جانبازان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس است. در هر اتاقی و روی هر تختی چشمانی را منتظر و دوخته به در میبینی، یکی با نگاه به چهره ملاقاتکنندگان با زبان بیزبانی از همگی تشکر میکند که این بار نیز او را فراموش نکردهاند و دیگری هر از چندگاهی نگاه غمگین خود را اول به در و بعد به دیوار میدوزد که انگار قرار نیست، هیچ احدی از آن وارد شود. در اتاقش باز است ، حسین نادری را میگویم ، گاهی به هم اتاقی خود که چشمانش را فدای عشق کرده، نگاه میکند و گاهی با چشمانش توپی را تعقیب میکند که خیلیها برای به دست آوردنش در تب و تابند. نمیدانم چه رابطهای میتوان بین جام جهانی فوتبال و میدان جنگ برقرار کرد ، همین قدر میدانم که هر دو هم توپ دارند و هم میدان. دو طرف هم، مقابل هم قرار گرفتهاند یکی زور بیشتری دارد و دیگری برای دفاع از جایگاهش... وارد اتاقش که میشویم نگاهمان میکند، جواب سلاممان را میدهد. خیلی خوش آمدید... نمیتواند بنشیند، پایش مشکل دارد و چند روز دیگر باید عمل کند. او میزبان است و ما میهمان و شرمنده او. بویی که در همه ساختمان بیمارستان پیچیده، اتاق نادری را هم بینصیب نگذاشته است، مشکلی که نادری هم از آن شکایت دارد اما آن قدر چشمانش دریایی است و دلش آسمانی، که همه چیز را فراموش میکنیم و در چشمانش غرق میشویم. از خودش که میگوید دلش هم دریایی میشود و تمام وجود ما محو سخنان و نگاهش. جانباز 70 درصد است و یادگار عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران در سال 65. در تیپ ایثار « لشکر 27 محمدرسوال الله (ص)» خدمت میکرد که به اسارت در آمد، اما چهار سال و هشت ماه تحمل دوری از وطن و عشق نزدیکی به اربابش حسین (ع) او را از پا نیانداخت. از اسارت که سخن میراند گویی تمام دلش دربند است، دربند گنبدهای غریبی که غریبتر از همیشهاند و ضریح شش گوشهای که در مظلومیت خاندانش هنوز میگرید. میگوید: فشارهای روحی و شکنجههای جسمی اسارت برایم هیچ دردی نداشت، اما نگاهها و فشارهای حالا بیشترین درد را بر دلمان میگذارد، اینجا( بیمارستان) فقط به حرفمان گوش میکنند، اما دریغ از عمل . و باز شکوه از بیحرمتی به جانبازان.« اگر به درد جانبازان نمیرسند حداقل نگذارند با زجر بمیریم». این را میشد از چشمانش خواند: «تنها یک خواهش. حرمت ما را از بین نبرند، ما به خاطر دفاع از دین و ناموسمان جنگیدیم و حال که یک مرده متحرک بیش نیستیم، این گونه ما را بیحرمت نکنند». منبع : سایت تبیان [ سه شنبه 87/7/30 ] [ 11:16 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
شب میلاد مولا علی (ع) در کنار سنگر نشسته بود و قرآن می خواند . مؤذن سنگر اطلاعات [ جمعه 87/7/19 ] [ 11:42 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشکر علی بن ابیطالب(ع) : اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام ، اعتقاد داشتن به امام حسین (ع) است . هیچ کس نمی تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله الحسین (ع) نداشته باشد . اگر امروز ما در صحنه های پیکار می رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران ، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد بواسطه عشق ، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است . ************************************************* لینک مرتبط (کلیک کنید) [ جمعه 87/7/12 ] [ 7:59 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
فرازی از وصیت نامه شهید همت : [ شنبه 87/7/6 ] [ 1:43 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدا سایه سهمگین تهاجم سراسری ارتش عراق در اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی کشور مردم غیور ایران اسلامی اعم از زن و مرد ، پیر و جوان ، شهری و روستایی ، کارمند و با ارواح طیبه آن عزیزان عهد و میثاق می بندیم که ادامه دهنده راه مقدسشان باشیم . [ جمعه 87/6/29 ] [ 9:35 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بعضی از آنها که خون نوشیدهاند [ شنبه 87/6/23 ] [ 1:5 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 87/6/15 ] [ 10:47 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
همسر سردار شهید رضا چراغی می گوید : روزی از « رضا » پرسیدم : تا به حال چند بار مجروح شدی ؟ یادش گرامی و راهش پایدار باد [ جمعه 87/6/8 ] [ 9:33 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |