
برادر میربزرگی از همرزمان شهید کلهر :
بعد از مجروحیت ِ عملیات والفجر هشت ، نه ماه تحت درمان بود ، بخاطر دستش درمان او این قدر طول کشید .
از بیمارستان مرخص شده بود ، به منطقه رفت ولی دستش هنوز خوب نشده بود ، وقتی هوا سرد می شد دست او درد می گرفت ، ناراحت بود ، دکترها معاینه اش کردند ولی فایده ای نکرد .
آخرین باری که عازم منطقه بود ، گفتم : حاجی این دستت را چه می کنی ؟ ای کاش کمی بیشتر می ماندی تا بلکه درمان شود .
گفت : حالا هم قرار است درمان شود ، انشاءالله تا چند وقت دیگر .
گفتم : کجا ؟ توی جبهه ؟
ساکت ماند . گفتم : اینجا نتوانستند خوبش کنند ، انتظار داری آنجا خوب شود ؟
گفت : توی جبهه راهی هست که هنوز دکترها به آن نرسیده اند ، من باید بروم و درمان خودم را همان جا بدست بیاورم .
تازه این موقع بود که فهمیدم منظورش از درمان و مداوا چیست .
« شهادت ! »
اول بهمن سالروز شهادت شهید یداله کلهر
قائم مقام لشکر 10 سیدالشهداء
را گرامی میداریم