شلمچه
| ||
شهید احمد کاظمی نقل می کند :
هشتم اسفند [ یکشنبه 88/12/9 ] [ 7:12 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
دائیش تلفن زد و گفت: حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده ، شما همینطور نشستین !؟ گفتم : نه ، خودش تماس گرفته ، گفته : دستش یه خراش کوچیک برداشته ، پانسمان می کنه میاد . گفت : چی رو پانسمان می کنه ؟ می گم دستش قطع شده . همان شب رفتیم بیمارستان ،به دستش نگاه کردم، گفتم:این خراش کوچیکه ؟! خدید وگفت: دستم قطع شده ، سرم که قطع نشده . [ چهارشنبه 88/10/16 ] [ 1:14 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
سردار رشید اسلام حاج حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) « حسین فرمانده ای بود که در دسترس همه نیروها بود . آشپزها ، راننده ها ، دژبانها ،
نیروهای خط مقدم ، غواصها ، همه و همه او را می دیدند . روح عمیق ، تقوی و اخلاص او
باعث ایجاد علاقه زیاد به وی در میان بسیجیها شده بود . وقتی هم که در اوایل سال 65 به
توصیه حضرت امام (ره) ازدواج کرد ، حقوقش مثل بقیه بسیجیها ، کفاف یک زندگی ساده
را می داد ، دو هزار و دویست تومان در ماه .
««««« یادش گرامی و راهش پر رهرو باد »»»»» [ جمعه 87/9/15 ] [ 6:31 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |