شلمچه
| ||
میهمان داشتم ، ببخشید !
من هر شب خواب همسر شهیدم را می دبدم ؛ اما دو سه روزی بود که دیگر
به خوابم نمی آمد .
از این که چند روز بود که خوابش را نمی دیدم ، دلم گرفته بود و ناراحت بودم .
عصر ، گریه کردم و با عکسش حرف زدم . به او گفتم : چرا دیگر به ما سر
نمی زنی ؟ دلمان برایت تنگ شده .
شب ، دورباره خوابش را دیدم ، از اتاقی خارج شد و به طرف من آمد . در خواب
گله کردم و به او گفتم : چرا به ما سر نمی زنی ؟
گفت : مهمان دارم .
این حرف را گفت و دوباره به داخل همان اتاق رفت . به پسرم گفتم : سروصدا
نکن . پدرتان ، مهمان دارد .
بعد هم دنبالش رفتم تا کنار در اتاق ، در باز بود . نگاهی به داخل اتاق کردم تا
میهمانهای او را ببینم . در و دیوار اتاق پـُر از نور بود ؛ نور سبز .
شهید صیاد شیرازی وسط نشسته بود و سه نفر با لباس نظامی کنارش نشسته
بودند . لباس های سبز تنشان بود . نشناختمشان . فقط قیافه یکی از آنها را خوب
دیدم . صبح که از خواب بیدار شدم ، در فکر آن سه نفری بودم که با لباس نظامی
کنار همسرم نشسته بودند . همان موقع دخترم زنگ زد و گفت : مامان ! سه نفر
از نیروی انتظامی شهید شده اند .
وقتی در تلویزیون عکس هایشان را دیدم ، خیلی گریه کردم . آن کسی که قیافه اش
را در خواب دیده بودم ، « شهید ابوالفتحی » بود .
خاطره ای از همسر شهید والامقام صیاد شیرازی
***********************************************************************
براستی شهیدان ما به چه مقام رفیعی دست یافتند که اینچنین از اوضاع ما باخبرند و با کمترین
دلتنگی به خواب زندگان می آیند - البته اگر ما آنها را مرده بپنداریم که اینچنین نیست و زنده
واقعی آنها هستند و ما مردگان حقیقی هستیم - گرچه همه شهیدان دارای روح بزرگ و نفس
پاک بودند ولی برخی از آنان از بزرگی و عطمتی خاص و مثال زدنی بهره مند بودند از جمله
شهید بزرگوار صیاد شیرازی که الحق روح بزرگی داشت او تنها یک نظامی نبود بلکه به لحاظ
شخصیتی دارای ابعاد گوناگون بود بطوری که هر گروه او را از خود می دانست.
بسیج ، ارتش ، سپاه و اقشار مختلف مردم به قدری با وی مأنوس بودند که او را به راستی از
خود می دانستند. وی علیرغم داشتن موقعیت ممتاز اجتماعی هرگز دل به دنیا نبسته بود و همواره
با مردم بود و هیچگاه خود را از مردم جدا نمی دید و سعی و تلاش در رفع مشکلات مردم داشت.
او همیشه در فکر خدمت بود و حتی دریافت درجه سرلشکری موجب این نشد که وی مغرور شود
و روحیه بسیجی خود را از دست بدهد بلکه در پاسخ به یکی از بستگانش که از ترفیع درجه
وی ابراز خوشنودی می کرد خندید و گفت : ما خیلی به دنبال این نیستیم که سرتیپ شویم ،
سر لشکر شویم و یا ستوان بمانیم . می خواهیم خدمت کنیم ؛ فرقی نمی کند که چه درجه ای
داشته باشیم .
شهید صیاد شیرازی بسیار متعبد بوده و به معنای واقعی مظهر تقوا و فضیلت بود . از نظر عبادی
همین بس که در طول یکسال ، سه ماه رجب ، شعبان و رمضان را حتماً روزه می گرفت ،
روزه های مستحبی دوشنبه و پنجشنبه را هرگز فراموش نمی کرد . نماز شبش به هیچ وجه ترک
نمی شد .
آری از شهید صیاد شیرازی هر چه بگوئیم ، کم گفته ایم و به همین اندک بسنده می کنیم .
در خاتمه از خداوند بزرگ می خواهیم که به ما توفیق دهد تا بتوانیم پاسدار خون شهیدان و
رهرو راه آنان باشیم .آمین یا رب العالمین
*********************************************************************************** [ سه شنبه 85/9/7 ] [ 12:44 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |