شلمچه
| ||
بنام خدا
سلام دوستان عزیز امروز 24اسفندماه مصادف است با سالروز شهادت سردار دلاور سپاه اسلام ، فرمانده شجاع لشکر 27 محمد رسول الله (ص) ، شهید گرانقدر حاج عباس کریمی در 24 اسفندماه 1363 در نبرد بدر ، به بهانه این روز مطلب زیر را تقدیم شما عزیزان می نمایم . داخل یک چاله تانک همه فرماندهان گردان های ابوذر ، انصار ، مالک و میثم و ... حتی فرمانده لشکر « حاج عباس کریمی » جمع اند ؛ همگی در اظطرابی سخت بسر می برند . هر طور شده باید جلوی پیشروی زرهی دشمن را بگیرند و سر پل آزاده شده در شرق رود دجله را حفظ کنند . به چهره « حاج عباس » دقیق می شوم ، سیمای سردار لشکرمان بسیار باشکوه ، ولی درهم ریخته است . با صورتی که گویی یک شبه دست بی رحم جنگ ، صدها خط ریز و درشت چین و آژنگ روی آن نقش زده ، لحظه ای به دشت مقابل دژ و شهرک « الهاله » خیره شد . شاید در این فکر است که چطور می شود از آن همه موانع باردارنده و کیلومترها آب گذشت و با دشمنی که تا بن دندان مسلح است ، جنگید ؟ اینها البته اوهام و افکار من است . « حاج عباس » اصلاً در این عوالم نیست . به بچه ها دستور مقاومت می دهد و خودش مثل یک نیروی عادی ، به هر طرف می جهد ، شلیک می کند ، مهمات می آورد . به بچه ها کمک می رساند و از آنها مراقبت می کند . محیط خون گرفته اطراف ما تا خط افق ، مشتعل است . زمین را فرشی از جنازه و مجروح پوشانده . از همه طرف دارند بر سر ما آتش می ریزند . سنگ های عظیم بر روی زمین ، از صدای پرمهابت انفجارهای بی وفقه در لرزش اند ؛ اما « حاج عباس » پوتین هایش را بر زمین می فشارد . تانک های دشمن ، جلوتر و جلوتر می آیند . فرماندهان گردان ها او را با هیجان بغل می زنند و برای دزدیدنش از دهان صدها قبضه کالیبر و توپ و خمپاره دشمن ، به زمینش می اندازند ؛ ولی او همچون فنر از جا می جهد و مثل شیر می غرد و بر سر بچه ها نهیب می زند ؛ « دفاع کنید ... دفاع کنید ! » دلمان را داده ایم به خدا و خوشیم که « حاج عباس » بالای سر ماست ... نقل از کتاب : غربت هور به قلم گل علی بابایی یادش گرامی باد [ جمعه 86/12/24 ] [ 2:54 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |