سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان
امام جماعت فراری
عملیات محرم شروع نشده بود . ما در دشت عباس مسقر بودیم . غروب شد و آماده شدیم برای برگزاری نماز جماعت ، همه با هم تعارف می کردند که یک نفر جلو بایستد ، اما هیچ کس قبول نمی کرد که امام جماعت باشد . همین بین ، شهید مهدی شالباف وارد شد و بی خبر از موضوع و برای این که نمازش را اول وقت بخواند ، ایستاد به نماز ؛ بقیه هم از فرصت استفاده کردند و پشت سرش قامت بستند .  شهید شالباف وقتی وارد اولین رکوع شد و فهمید که بقیه دارند پشت سرش نماز می خوانند با سرعت زیاد و طوری که کسی متوجه نشود ، صحنه را ترک کرد . بچه هایی که پشت سرش بودند ، وقتی متوجه شدند رکوع خیلی طولانی شده ، یکی یکی ایستادند و دیدند امام جماعت ندارند .
درست بفرستید
از صدا و سیما آمده بودند تا با بچه ها مصاحبه کنند و برای مردم پخش کنند . هر کس از مشکلات می گفت و این که چه قدر یاری خداوند و امام زمان و اهل بیت به رزمنده ها در حل این مشکلات مشهود است . نوبت به همسنگر ما رسید ، خبرنگار میکروفون را جلوی دهانش برد و گفت : خودتان را معرفی کنید و اگر حرفی یا پیامی دارید ، بفرمایید .
این رفیق ما سینه اش را صاف کرد ، سرش را بالا گرفت و با اخم و بدون مقدمه گفت : این چه وضعی است ؟ چرا این کاغذ دور کمپوت ها را از قوطی جدا می کنید ؟‏ آخر ما باید بدونیم چه می خوریم ، یا نه ؟
کمپوت آلبالو می خواهیم ، کنسرو لوبیا در می آید . رب گوجه فرنگی می خواهیم ، کمپوت گلابی در می آید . آخر ما چه خاکی بر سرمان بریزیم ؟ به این ملت شهیدپرور بگویید ؛ حالا که می فرستید ، درست بفرستید ؛ این قدر ما را حرص ندهید .


[ سه شنبه 88/10/22 ] [ 10:15 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 169
بازدید دیروز: 85
کل بازدیدها: 1440281