سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان

عملیات رمضان
رمز عملیات : یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی
تاریخ عملیات : 22 تیر ماه 1361 - ساعت 21:30
محل عملیات : شرق بصره

بنام خدا
پس از آزادی خرمشهر ، اقدامات نظامی ایران با عملیات رمضان در منطقه عمومی شرق بصره آغاز شد . هدف از این عملیات ، این بود که با حضور نیروهای نظامی ایران در پشت رودخانه اروند در شرق بصره و تسلط بر راه کارهای منتهی به شهر بندری بصره ، شرایط سیاسی و موقعیت نظامی مطلوب جمهوری اسلامی در جهت پذیرش شرایط ایران برای ختم جنگ فراهم آید و در صورت عدم تحول در مواضع شورای امنیت سازمان ملل ، شرایط برای ادامه نبرد با دشمن متجاوز ، اماده باشد . اما در این عملیات هدف های مورد نظر تحقق نیافت و در واقع ، این عملیات به دلیل عدم موفقیت در دستیابی به هدف ، به یک سلسله عملیات ( در 5 مرحله ) جهت فشار به دشمن تبدیل شد .

نقشه عملیات رمضان


محسن رضایی فرمانده سابق سپاه ، علل ناکامی در این عملیات را ناشی از وجود استحکامات دشمن به ویژه در جناح راست منطقه ( زنجیرة دژهای مثلثی ) ، افزایش توان اطلاعاتی عراق ، ایجاد یگان های جدید در ارتش عراق و عدم وجود اصل غافلگیری عنوان کرد . مهم ترین مانع مصنوعی در این عملیات ، وجود خاکریزهای مثلثی شکل بود که پیچیدگی های این سنگرها ، بسیاری از رزمندگان را در رسیدن به هدف دچار سردرگمی کرد . در عملیات رمضان بیش از هر عامل دیگر ، گرمای طاقت فرسای جنوب که در اواخر تیر و اوایل مردادماه به اوج خود می رسد ، موجب عدم موفقیت کامل رزمندگان شد . از نظر نظامی نیز کم توجهی به جناح شمالی ، موجب دور خوردن نیروها توسط یگان های زرهی دشمن شد ، در حالی که تا سقوط کامل مواضع نیروهای سپاه سوم ارتش عراق تنها یک قدم باقی بود و در صورت پیروزی در این عملیات ، تحولی بس بزرگ تر از فتح خرمشهر در صحنة جنگ پدید می آمد ولی رخنة عراقی ها در جناح راست ، وضعیت را دگرگون کرد و فرماندهان ایران مجبور شدند به پیشروی خود در جناح دیگر پایان داده به حفظ مواضع موجود بپردازند . ویژگی برجستة عملیات رمضان ، انهدام وسیع تانک ها و نفربرهای زرهی ارتش عراق بود که چنین میزان و گستردگی انهدامی در عملیات های قبلی سابقه نداشت .

                    ****************************************************

یاد و خاطره شهدای عزیز عملیات رمضان را گرامی می داریم


[ جمعه 86/4/22 ] [ 11:0 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

بنام خدا

دو سال و اندی از شروع جنگ می گذشت و قبل از اون هم درگیری های کردستان ، بسیاری از بچه های همسن و سال منو به جبهه ها کشونده بود و من به واسطه برخی مشکلات خانوادگی و علیرغم علاقه شدیدی که داشتم ، موفق به حضور در مناطق جنگی نشدم تا اینکه در زمستان سال 61 عزمم رو جزم کردم تا حتماً به جبهه اعزام شوم. با این نیت و بر اساس یک نقشه از پیش طرح شده با جعل کارت جنگی یکی از دوستانی که با هم در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان فعالیت می کردیم و یک بار به منطقه رفته بود ، اقدام به تهیه فتوکپی کارت جنگی با عکس و مشخصات خودم کردم و باتفاق یکی دیگر از همکلاسی هام که ایشون هم شرایط منو داشت به اعزام نیروی بسیج مراجعه و ثبت نام کردیم و تا روز اعزام منتظر موندیم .
در روزی که باید اعزام می شدیم به دور از چشم خانواده به همراه تعدادی دیگر از جمله بعضی از بچه های اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان شهرمون به پادگان شهید برکتی رامسر عزیمت نمودیم در بین راه شور و هیجان خاصی داشتم و اصلاً باورم نمی شد که من هم راهی سرزمین نور می شوم اما این همه ماجرا نبود .  پس از رسیدن به پادگان در آسایشگاههای از پیش تعیین شده مستقر شدیم و به نظرم دو روز را در این پادگان بودیم ، دو روزی که سراسر شور و هیجان بود و بچه ها لحظه شماری می کردن تا هر چه زودتر به منطقه برسند . در این دو روزی که اونجا بودیم فضای معنوی زیبایی حاکم بود ، بعد از نماز صبح دعای عهد و زیارت عاشور بپا بود و در طول روز هم بچه ها به ذکر مشغول بودند . در روز سوم گفتند کسانی که خوش خط هستند بیان برای نوشتن کارت جنگی ، من هم چون خطم خوب بود رفتم و کمک بچه های دیگر کردم تا اینکه قبل از ظهر اعلام کردند برای گرفتن هزینه سفر که در اون زمان 900 تومان بود در محوطه پادگان به صف بایستاید، من هم باتفاق دیگر دوستان در صف قرار گرفتم و منتظر بودم تا نوبت به من برسه که بناگاه از بلندگوی پادگان اسم من و همکلاسی ام رو اعلام کردند تا برای ملاقات به درب پادگان مراجعه نماییم . من متوجه موضوع شدم و تصمیم داشتم که نروم ولی به اصرار بچه ها رفتم تا درب پادگان که با پدر خودم و پدر دوستم مواجه شدم . پدرم اومده بود که منو برگردونه و بالاخره با اصرار و پافشاری ایشون مجبور به بازگشت به شهرمون شدم و از اون کاروان نورانی و الهی که پس از اعزام به منطقه عملیاتی درعملیات والفجر مقدماتی شرکت داشتند و در رملهای فکه پیکر همه اون عزیزان بجاماند و پس از چندین سال استخوانهای اونها را تحویل خانواده هایشان دادند ، جا موندم و داستان جاموندن من از اینجا شروع شد و تا پایان جنگ ادامه داشت و تا به امروز همچنان ادامه دارد و به این ترتیب شدم
یک بجامانده ، تا ببینیم مصلحت خداوند متعال چه خواهد بود .
خدایا مرگی به جز شهادت را برای ما مقدّر مفرما .
یاد و خاطره همه شهدای عزیز بویژه شهدای مظلوم فکه گرامی باد .


[ چهارشنبه 86/4/13 ] [ 1:7 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

بنام خدا
دوستان عزیز سلام
در دهم تیرماه سال 65 عملیاتی توسط رزمندگان اسلام انجام شد که بر آن «عملیات کربلای یک»
نام نهادند.
دراین فرصت مروری داریم براین عملیات تاهرچند مختصرآشنایی باآن پیداکنیم .
انشاءالله ارواح طیبه شهدای این عملیات غرورآفرین با شهدای کربلا همنشین و محشور باشند .
از نظرات و پیشنهادات ارزشمند خود ما را بهره مند فرمایید .

***********************************************

در پی ضربات سیاسی و نظامی ناشی از عملیات پیروزمندانه والفجر 8 به پیکر رژیم عراق ،
ارتش این کشور که با اتخاذ سیاست موسوم به « استراتژی دفاع متحرک » طی عملیاتی در
تاریخ  17/2/1365 شهر مهران را به اشغال خود در آورده بود ، می کوشید تا با ادامه
عملیات های خود نقاط دیگری را متصرف شود . ادامه چنین وضعیتی می توانست عواقب
وخیمی را هم از بُـعد نظامی و هم از بُـعد سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال داشته
باشد. بر همین اساس و به دنبال تأکید حضرت امام (ره) مبنی بر ندادن آرامش به دشمن و
همچنین با سپری شدن مدت مورد نیاز و تلاش شبانه روزی فرماندهان و یگان های سپاه و
نیز برای مقابله با حرکت جدید عراق ، انجام عملیات برای آزادسازی شهر مهران و ارتفاعات
آن مورد تأکید قرار گرفت .
اهداف عملیات
باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان ، دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه .
موقعیت منطقه
منطقه عملیاتی از جنوب به ارتفاعات قلاویزان ، از شمال به ارتفاعات نمه کلان کوچک ، از
غرب به امتداد غربی ارتفاعات قلاویزان و پاسگاه مرزی بهرام آباد و از شرق به جاده مهران –
دهلران منتهی می شود .

نقشه عملیات کربلای یک

 وسعت و پیچیدگی وضعیت زمین و ترکیبی از عوارض طبیعی متعدد با موانع و استحکامات
فراوان و گسترده دشمن ، ایجاب می کرد که نیروهای عمل کننده در هنگام نبرد ، با سرعت،
اقتدار و کاملاً سنجیده همچون صاعقه وارد عمل شوند . براین اساس نیروهای حماسه آفرین
سپاه با استعدادی برابر 38 گردان که از پشتیبانی هوانیروز و 4 گردان توپخانه ارتش
جمهوری اسلامی برخوردار بود ، به منظور رسیدن به اهداف فوق الذکر یورش خود را آغاز
کرد .
عملیات در ساعت 22:30 مورخ 10/4/1365 با رمز مقدس « یا ابوالفضل العباس ادرکنی‌ »
در دو محورآغاز شد . محور اول ، یعنی جاده « ایلام – مهران » باغ کشاورزی تپه غلامی و
شهر مهران به موازات محور دیگر ، یعنی جاده « دهلران
– مهران » ارتفاعات جنوبی و
غربی حمرین و قلاویزان ، ‌محدوده منطقه عملیاتی نیروها را مشخص می ساخت . بدین ترتیب،
رزمندگان اسلام با سرعت عمل و حملات برق آسای خود در 5 مرحله توانستند موفقیت لازم
را حتی بیش از حد انتظار برآورده سازند . در مراحل مختلف عملیات منطقه ای به وسعت
175 کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی شامل ارتفاعات حمرین و جاده های مهم مهران
به دهلران و ایلام آزاد شد و پاسگاه های مهم مرزی و شهره های بدره ، زرباطیه و جاده های
تدارکاتی مهم عراق ناامن گردید . پیروزی قاطع و ضربات کوبنده رزمندگان اسلام به کلی تأثیر
تحرکات و موفقیت های عراق در چند ماه گذشته را از بین برد .
اجرای موفقیت آمیز عملیات کربلای یک پایانی بود بر استراتژی جدید دشمن و آغازی بود
برای نیروهای خودی جهت تغییردادن وضعیت و به دست گرفتن مجدد ابتکار عمل ، به این
ترتیب بار دیگر ارتش عراق در لاک دفاعی فرو رفت .

 

یاد و خاطره شهدای عزیز عملیات کربلای یک (آزاد سازی مهران) را گرامی می داریم


[ پنج شنبه 86/4/7 ] [ 5:55 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

ختم قرآن کریم

هدیـه به روح ملکـوتـی

شاعر شوریده حال حاج محمد رضا آقاسی

 
 
برای ملاحظه توضیحات بیشتر اینجا کلیک کنید
 
***************************************************
بزرگ مرد کوچک
یادش به خیر روزهایی که نوجوانان شانزده ساله، با دست‏کاری در شناسنامه ها، سنشان را
زیاد می کردند یا با شناسنامه برادر بزرگتر و جعل امضای پدر، تفنگ به‌دست می‌گرفتند و
پوتین می‌پوشیدند تا در دفاع مقدس سهمی داشته باشند.


سلام بر یادگار سالهای عشق وحماسه،
سلام بر لباس‏های خاکی آغشته به خون و ماسه،
سلام بر سفره‏های برای هر دو نفر یک کاسه،
سلام بر بدو بایستهای بشمار سه.

سلام بر ساحل خروشان بهمن‏شیر،
سلام بر شلیک‏های بی هوای اوّلین تک تیر،
 

سلام بر پکیدن هرتانک با یک تکبیر،
سلام بر خواب‏های خوش تعبیر،
سلام بر امدادهای بی‏تأخیر،
سلام بر یک نوجوان و هزار اسیر،
سلام بر آیه‏های بی نیاز تفسیر.

سلام بر تنها ره سعادت ،
سلام بر ایمان، جهاد، شهادت،
سلام بر سجاده‏های سرخ عبادت،
سلام بر زندگی منهای حقارت،
سلام بر آیه ‏اسارت،
سلام بر هراس از خسارت،
سلام بر آزادگان جبهه اسارت.

سلام بر لکّه‏های پایدار خون،
سلام بر عشق مساویست با جنون.

سلام بر ترانه‏های تنهایی،
سلام بر نواهای نینوایی،
سلام بر جنگ با رسوایی،
سلام بر غزل‏های جدایی،
سلام بر تاول‏های شیمیایی،
سلام بر پایان شکیبایی،
سلام بر نماز نهایی،
سلام بر زخم رهایی،
سلام بر وجه خدایی.

سلام بر ترکش‏های مأمور،
سلام بر تیرهای معذور،
سلام بر اشکهای مستور،
سلام بر مختاران مجبور،

سلام بر عشق آسمانی،
سلام بر ارواح آن جهانی،
سلام بر پرنده‏های زندانی.

سلام بر روزهای پر رمز و راز،
سلام بر پرچم‏های سرافراز،
سلام بر شب‏های پر تک و تاز،
سلام بر اذان نماز،
سلام بر زخم‏های باز

سلام بر خبره‏های تخریب،
سلام بر اسطوره‏های تهذیب،
سلام بر منتظران بی‏شکیب،
سلام بر سینه‏های پر لهیب،
سلام بر مسافران غریب،
سلام بر معصومیّت های بی‏فریب
ادامه مطلب...
[ جمعه 86/2/28 ] [ 10:0 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

اینجا شلمچه است  

آیا می دانید اینجا کجاست ؟ کدوم نقطه از این جهان پهناوره ؟ کجای این کره خاکی قرار داره ؟
آیا می دانید نام این
سرزمین چیست ؟
اینجا جائی است که خوبان این سرزمین در آن آرمیده اند !
اینجا همانجائیه که حسینیان زمان توسط یزیدیان زمانه سر بریده شدند و در خون پاکشان غلطیدند !

اینجا نخل ها بی سر می رویند چونکه یاران حسین شهید را در این زمین سربریدند !

آب اینجا رنگ دیگری دارد ، آب اینجا آبی نیست چونکه با سرخی خون شهیدان در آمیحته است!

رودهای اینجا خروش دیگری دارند زیرا خروش و فریاد دلیرمردانی را به چشم دیده اند
که با صلابتشان دشمن زبون را به خاک مذلت نشاندند !

خاک اینجا بوی دیگری دارد چون که با عطر خون شهیدان عجین گشته است !

خاک اینجا نه تنها بوی دیگری دارد بلکه رنگ دیگری هم دارد چون با سرخی خون عزیزانمان
لاله گون شده است !

هوای اینجا ، هوای دیگری است چون زمانی نفس بچه هایی در اینجا جاری بود که مال این دنیا
نبودند و نشان از دنیای دیگری داشتند و لحظه لحظه وجودشان و نَفَسِشان مملو از عشق به خدا
بود و همین فضا ، هوای این خاک را اسیر خویش کرده است !

اینجا جایی است که روزی مردانی بزرگ قدم برآن نهاده و از این زمین به ملکوت پیوسته اند ما
خاکیان را تنها رها کردند و رفتند .
این زمین در سینه خود رازها دارد از راز و نیاز زاهدان شب ، از آنهایی که بی ادعا آمدند و
بی ادعا هم رفتند و جز عشق  ومحبت در دلهاشان چیز دیگری نبود عشق به خدا ومحبت
اهل بیت (ع) .

این سرزمین سینه ای به اندازه این دنیا دارد چونکه راز دار بچه هایی است که هر یک به
اندازه این دنیا بزرگ بودند .
و بزرگوارانه بار سفر را بستند و به سرای باقی شتافتند تا نزد پروردگارشان روزی بخورند
و درجوار رحمت حق آرامش یابند .

این سرزمین به خود می بالد چرا که روزی بزرگانی پا بر روی آن گذاشتند که مردان ِ مرد بودند!

اینجا سرزمین شیران و دلیران است !

اینجا خود ،
کربلا است و هر روز آن عاشورا !
اینجا قطعه ای از بهشت است !

اینجا
شلمچه است !
شلمچه و رمضان !
شلمچه و کربلای پنج !
شلمچه و بیت المقدس هفت !
شلمچه و کانال ماهی !

شلمچه و دوعیجی !

شلمچه و میدان مین !

شلمچه و نهر عرایض !
شلمچه و خاکریزهای نونی !
شلمچه و سه راهی شهادت !
شلمچه و رد قناسه بین دو ابرو !
شلمچه و سیم خاردار !
شلمچه و سنگر های کمین !
شلمچه و حاج حسین خرازی !
شلمچه و حاج احمد کاظمی !
شلمچه و شهیـــدان شـاهـد !
شلمچه و یک دنیا دلدادگی !
شلمچه و پرواز تا بی نهایت !
شلمچه و یک دنیا عاشقی !
شلمچه و یک دنیا مظلومیت !
شلمچه و گمـنـامـــی !
شلمچه و بــوی کــربــلا !
شلمچه و سرهای از تن جدا !

شلمچه
و شلمچه و  شلمچه و ...

اینجا شلمچه است


[ جمعه 86/2/7 ] [ 11:16 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

                 

رحلت پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت ، محمد مصطفی (ص) ، شهادت مظلومانه کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت ثامن الحجج حضرت امام رضا(ع) را به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) ، رهبر فرزانه انقلاب و مسلمانان جهان تسلیت عرض می نمایم .

فرا رسیدن بهار طبیعت ، نوروز باستانی را به همه شما عزیزان تبریک عرض نموده ، سالی پر از خیر و برکت را برای همگان آرزو می نمایم .

 

گردان 1200 نفری حبیب بن مظاهر ، در میان مواضع دشمن مسیر را گم کرده بود  . درگیری آغاز شده ، از فرماندهان قراگاه گرفته تا فرماندهان لشکر همه نگران وضعیت 1200 نفر رزمنده در قلب دشمن در بیابانی تاریک به وسعت بی نهایت که مسیرشان را گم کرده اند ، هستند ، همه دست تضرع و نیاز به درگاه خالق بی نیاز گشوده اند ...

در این میان فرمانده گردان حبیب از ستون فاصله می گیرد و با دو رکعت عشق خود را به خیرالناصرین وصل می کند و سپس با چهره ای که از خاک زمین و اشک چشمانش گل آلود شده بود ، سر از سجده بر می دارد و سر ستون را به حرکت در می آورد و لحظاتی بعد رزمندگان گردان حبیب در محلی که می بایست به دشمن یورش ببرند وارد عملیات شده و حماسه می آفرینند .

فرمانده گردان کسی نبود جز شهید محسن وزوایی

این هم یک روایت از عمق ایمان و اعتقاد شهیدی دیگر از سرداران سپاه عشق و ایثار !
ما تا حالا چند رکعت نماز عشق خوانده ایم و گره ای را با آن باز کرده ایم ؟
اصلاً ما در نماز به آنچه که می خوانیم آگاهی داریم ؟
می دانیم که با کی صحبت می کنیم ؟

آیا فکر کرده ایم تا حالا یک نماز مقبول داشته ایم ؟ آیا نمازهایی که خوانده ایم و میخوانیم به داد ما در آن سرا می رسند ؟
آیا همین نماز بر علیه ما شهادت می دهند ؟! و می گویند که این بنده ، در نماز به تنها چیزی که توجه نداشت نماز بود !
آیا تا حالا به این سؤال فکر کرده ایم که شهدای ما چگونه به این درجه از معرفت رسیدند که هر مشکلی را با توسل برطرف می نمودند ؟
ما چه باید بکنیم که لاقل به گَردِ پای آنان برسیم ؟
راستی چه باید بکنیم ؟
 شما بگویید!!


[ شنبه 85/12/26 ] [ 11:12 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

فرا رسیدن اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را به

پیشگاه حضرت ولیعصر(عج) ، مقام معظم رهبری و شما عزیزان

تسلیت عرض می نمایم .

******************************************************

عملیات بدر

در عملیات بدر ، مجدداً سپاه نقش اول را در عملیات بعهده گرفت و با اشتراک

نیروی زمینی ارتش این نبرد را فرماندهی و اجرا کرد . این عملیات در حقیقت به

مثابه ادامه عملیات سال گذشته
( نبرد خیبر ) محسوب می شد. بررسی نقاط

قوت و ضعف خودی و دشمن در عملیات بخیبر ، بار دیگر فرماندهان جنگ را به

طراحی و اجرای عملیات در هور ترغیب کرد .

عبور از هور ، تصرف ساحل شرقی رود دجله و بستن بزرگراه العماره – بصره از جمله

اهداف عملیات آبی – خاکی « بـــدر» بود . در این عملیات با عبور رزمندگان اسلام از

رود دجله ، تردد دشمن در جاده العماره – بصره قطع شد . لیکن اتکاء نیروهای خودی

به عقبه آبی ، نداشتن جاده های مواصلاتی ، بروز مشکلات ترابری و پشتیبانی و

بی بهره بودن از آتش توپخانه سبب شد تا رزمندگان پس از شش شبانه روز نبرد و

مقاومت در برابر پاتک های متوالی و سنگین یگان های زرهی دشمن ، ساحل خشک

شرق دجله را تخلیه و به تثبیت مواضع جدید خود در هورالعظیم اکتفا کردند .

طی شش شبانه روز جنگ سخت ، شماری از نیروها و فرماندهان سپاه به شهادت

رسیدند ، از جمله
« شهید عباس کریمی » فرمانده لشکر27محمد رسول الله(ص) .


*************************************************

 

نوبت جانبازی عباس شد !

... آخرین باری که حاج عباس کریمی ، فرمانده رشید لشکر 27 محمد رسول الله (ص)

را دیدیم ، هنگامی بود که پوتین هایش را پوشید و عازم خط مقدم لشکر در کرانه شرقی

دجله بشود . شهید
«دستواره» معاون و همرزم قدیمی حاجی هر کاری که می توانست ،

برای انصراف او از این تصمیم انجام داد . آخر دستواره زمستان گذشته دیده بود که

« حاج همت » هم وقت رفتن به جزیره جنوبی ، چه حال و هوایی داشت . چشم

دستواره از همان ماجرا ترسیده بود . حتی گریه کرد تا بلکه مانع از رفتن علمدار شجاع

لشکر ، به خط مقدم بشود . اما حاج عباس کوتاه نیامد . دیدیم شهید دستواره دو پای

حاجی را بغل زد ، بر پاهایش بوسه داد و او را قسم داد تا یماند ، اما حاج عباس تصمیم

خودش را گرفته بود . خم شد ، دستواره را با ملاطفت از زمین بلند کرد و به او گفت :

مرا جام دل از این یاد ، خون است  

عروس وصل را داماد ، خون است 

لب شیرین دهد بر کوه کن پند 

که مزد تیشه فرهاد ، خون است

*******************************************************


[ شنبه 85/12/19 ] [ 1:0 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

در سالروز عملیات کربلای چهار با آرزوی علوّ درجات برای شهدای قهرمان و مظلوم این عملیات ، مطلبی  دراین خصوص تقدیم می شود
که امیدوارم تا به آخر آن را مطالعه نموده ومورد استفاده شما قرار گیرد . لطفاً از نظرات خود ما را بهره مند فرمائید .
خلاصه عملیات
تصمیم برای یکسره کردن کار جنگ با اجرای عملیاتی بزرگ و سرنوشت‌ساز در سال 1365، تــلاش سپاه پاسداران را برای طراحی عملیات کربلای 4 در منطقه ابوالخصیب و شلمچه با هـدف رسیــدن به دروازه‌های جنوبی بصره ، در پی داشت .
این منطقه که دارای ویژگی‌ها و ارزش بالای سیاسی و نظامی است ، پس از شلمچه مهمترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب به شمار می‌رفت . سپـــاه پاسداران برای اجرای این عملیات 250 گردان نیرو را در قالب چهار قرارگاه عملیاتی سازمـان‌ دهــی کرد که کمتر از 60 گردان آن وارد عمل شدند. ساعاتی قبل از شروع عملیات ، رزمندگان غواص وارد
اروندرود شدند و به سمت خط دشمن حرکت کردند.دراین میان ،نیروهای دشمن که بااطلاعـات عوامل بیگانه ،هوشیار
شده بودند ، ضمن پرتاب منور ، با تیربار و خمپاره به طرف نـیـروهـای خـودی شلیک می‌کردند. در این حال ، عملیات در
ساعت 45 : 22 با رمز مبارک " یا محمد ( ص ) " شـــروع شد  و نیروهای عمل‌کننده توانستند در جزایر سهیل، قطعه ، ام‌الرصاص ، ام‌البابی و بلجانیه نفـوذ کنند ، لیکن امکان تثبیت مناطق آزاد شده میسر نشد. بنابــراین ، عملیات متوقـف
و از ادامـه نـبـرد اجتناب شد . در این عملیات ، از قوای دشمن حدود 60 تن اسیر و 70 تانک ، نفربر و خودرو منهـــدم شد .

نگاهی به عملیات

پـس از ده ماه بسیـج امکانات و مقدورات کشور و استفاده از تبلیغات گسترده و وسیع مبنی بر «تعیین سرنـوشت جنـگ»
در شرایـطی که منابـع صنعتـی و اقتصادی و مراکز آب و برق کشور هدف بمباران شدید و گسترده دشمن قرار داشت، عملیات کربلای 4 در تاریخ 3/10/65 با چهار قرارگاه به
نامهای نجف، قدس، کربلا و نوح آغاز شد.
البته به عللی، نیروهای خودی برخلاف پیش‌بینی‌های قبلی در همان شب اول تنها توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ام‌البابی و بلجانیه نفوذ کنند و در بعضی مناطق به صورت موضعی رخنه نمایند.دشمن علاوه بر استفاده از اطلاعاتی که توسط آمریکا (به جبران حادثه ایران گیت) در اختیارش گذاشته شده بـود، از هـوشیاری کامل برخوردار بـود. لذا بـا استفاده از تاکتیکهای ضدغواص و شناور، مانع از انجام عملیات بر اساس پیش‌بینی‌های قبلی شد. دشمن از همان شب عملیـات بـا استفـاده از منورهــای پیاپی و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگانها) و همچنین اجرای آتش مؤثر بر روی رودخانه اروند، عملاً سازمان نیروهای غواص و موج دوم و سوم را به هم زد، به طوری که نیروهای یگانهای مجاور بعضاً پراکنده شده و عمدتاً نمی‌توانستند به طور دقیق روی هدف عمل نمایند.
یـکی از مناطـق حساس عملیات، جزیره ام‌الرصاص و نـوک بوارین بود که به رغم کوششهای بسیار که برای تصرف آن صورت گرفت، به خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک آتش تیربار روی آب به صورت ضربدری و بـاحجم زیـاد، مانـع عبـور نیروهـا از تنگـه ام‌الرصـاص ـ بـوارین شد. ضمناً دشمن بنا بـه حساسیتی که نسبت به جزیره
ام الرصاص داشت، در پدافند آن از 9 رده مانع طبیعی و مصنوعی بـهـره‌گیری می‌کرد، بـه طـوری کـه از هـر خط عقب رانـده می‌شد در خط بعدی که نسبت بـه خط قبلی اشراف و تسلط داشت مقـاومـت می‌کرد. بـه رغم کـوششهای بسیـار، بـه خـاطر هـوشیاری دشمن، عملاً ادامـه نبرد بـدون اینکه چشم‌انداز روشنی داشته باشد با مشکلات عدیده‌ای توأم شد، لذا به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.

علل عدم موفقیت عملیات
در میان عوامل متعددی که سرنوشت عملیات کربلای 4 را رقم زد دو عامل بیش از بقیه تعیین کننده بود:
الف: افشا شدن عملیات
نحوه برخورد نظامی عراق با عملیات کربلای 4 و اظهارات بعدی مقامات نظامی این کشور دلالت بر این داشت که وسیله هوشیاری دشمن صرفاً مشاهده تحرکات نیروهای ایرانی نبـود، بلکه آنها عمدتـاً بــراطلاعات واصله از دستگاه جاسوسی آمریکا تکیه داشتند.چنـانکـه قبـلاً اشـاره شد، در آن مقـطـع ارائـه اطـلاعـات نـظـامی بـه عـراق و مقابـله با هر گونه پیروزی
جمهوری اسلامی، به عنوان یک مسئله اساسی و اصولی برای آمریکا مطرح بود چون با تزلزل حاکمیت عراق، روسها از موقعیت به دست آمده نهایت بهره‌برداری را می‌نمودند.

 ادامه مطلب...

[ یکشنبه 85/10/3 ] [ 9:35 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

گلوله اطلاعیه

از همان روزهای اول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که اسرا و

پناهندگان عراقی مورد بازجویی قرار می گرفتند ، معلوم بود که

رژیم عراق بر روی سربازان و نیروهای خود از نظر روحی ،روانی

و تبلیغی بسیار کار کرده و  ذهن آنها را از تبلیغات سوء نسبت

به ایرانیان پُـر نموده است به طوری که آنها فکر می کردند

نیروهای ما انسانهای بی رحم و خونخواری هستند ! اما وقتی

برخورد شفقت انگیز و خوب رزمندگان اسـلام رامی دیدند ازآنچه

شنیده بودند بسیار تعجب می کردند .

لـذا برادران رزمنده در جبـهه هـای کرخه ، تپه چشمه ، دشت

عباس و شوش برای خنثی سازی این تبلیغات به فکـر افتادنـد

چـاره ای بینـدیشنـد تـا اینکـه بـا مبـاحثه و مشـورت و بـه پیشنهـاد

بـرادرانـی کـه بـا خمپـاره کـــار می کردند به این نتیجه رسیدند

که ازگلوله خمپاره برای پخش اطلاعیه استفاده کنند !

امّـا چگونه ؟

بـه این صورت که پس از چـاپ مطالبی روشنگرانه به زبان عربی

بر روی کاغذ A4 مقداری از مواد گلوله ای منوّر را از توپ خارج کرده

و به جای آن بــرگـه های کاغذ را بـر روی یـک قرقره آهنی جاسازی

می کردند . بعد از شلیک گـلـولـه بجای روشن شدن گلوله منور ،

از آسمان اطلاعیه پخش می گردید .

این ابتکار آنگونه که اسرا و پناهندگان عراقی اظهار می داشتنـد ،

هـم اثـرات مهمی بر روحیه نیـروهـای عراقی داشته و هم باعث

روشنگری آنها می شد .

از طرفی باعث عصبانیت فرماندهان و مسئولان عراقی نیز می گردید! . (1)

******************************************************************************

1)برگرفته از ماهنامه فکّه

****************************************************************************************


[ سه شنبه 85/9/21 ] [ 12:45 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

بنام خدا

دوستان همراه و همدل سلام

مدتها موضوعی ذهنمو مشغول کرده و این دغدغه را در من ایجاد کرده که در باره

آن باید بنویسم .

خُب هفته بسیج امسال هم مثل سالهای قبل اومد و رفت . برنامه هایی را بسیج و سایر

دستگاهها اجرا کردند که ما با اونها فعلا" کاری نداریم . اونچه که ذهن مرا به خود

مشغول کرد عکسی بود که در یکی از این برنامه های تلویزیونی دیدم و البته قبلا" هم

به دفعات دیده بودم و اون مربوط به تابلوئی هستش که روی اون با جمله معروف

« بسیجی لبخند بزن » مزین شده ، با دیدن این نوشته ناخودآگاه این مطلب به ذهنم اومد

که بسیجی به چی ، به کی ، کجا و چرا لبخند بزند ؟

راستی تا حالا به این موضوع فکر کردید که اون زمونا بسیجی ها چرا لبخند می زدند ؟

چه چیزی یا چه چیزایی باعث لبخند ردن بسیجی ها می شد ؟ البته دلایل مختلفی می توان

برای این موضوع عنوان نمود که در اینجا به چند مورد آن اشاره می کنم .

اون زمونا بسیجی دلش خوش بود که در فضایی روحانی و معنوی زندگی می کنه !

اون زمونا مردم خیلی به فکر خودشون نبودند و همه به فکر یکدیگه بودند و در یاری به هم

سبقت می گرفتند !

اون زمونا جنگی بود ، شور و حالی بود ، عشق و فداکاری بود و جوونا در فضای دیگه ای

سیر می کردند !

اون زمونا پاتوق جونای ما مسجد و پایگاه بسیج بود و دل مشغولی هاشون جنگ و حواشی

اون بود !

اون زمونا فضای شهرهای ما عطر و بوی شهادت می داد و هر کوچه ای که رد می شدی

حجله ای از شهید اونو مزین کرده بود !

اون زمونا پوشیدن لباس خاکی برای جوونا ارزش بود و چفیه قداست خاصی داشت و پسرا

مردان ِمَـرد بودند!

اون زمونا دخترای ما حیا و عفت خود را به حراج نذاشته بودن و از بزک کردن و پوشیدن

لباسای تنگ و نیمه عریان خبری نبود !

اون زمونا از رانت و رانت خوری خبری نبود و هر کی که رأس کاری بود به فکر خدمت

بود نه به فکر پُـر کردن جیب خود !

اون زمونا مسئولین بیشتر به فکر مردم بودند تا خودشون !

اون زمونا شهید همت بود ، خرازی و باکری ، زین الدین و آوینی و خیلی های دیگه بودند

و بسسیجی  به بودن اینا دل خوش بود !

آره اون زمونا خیلی خوب بود خیلی ...

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 85/9/13 ] [ 11:1 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 95
بازدید دیروز: 80
کل بازدیدها: 1422345