با سلام بر شما.
اتفاقي با وبلاگ شما آشنا شدم.
وبلاگ جالبي داريد.
من در منطقه جغرافيايي زدنگي مي كنم كه از شما زياد دور نيست. من در کابل هستم.
ولي خب از خاطرات دوران جنگ فقط تفنگهاي چوبي که نجار سر کوچه به ما مي فروخت را به ياد دارم . ما بقي روايت هايي هست که همان مجاهدين از جبهات مي آوردند و براي ما تعريف مي کردند.
همسايه دوست آشنا
وقتي شهيدي را مي آوردند يادم هست که از صبح خيابان را آب پاشي مي کردند و اسپند و گلاب تمام کوچه را مي گرفت و حاج آقا خرسندي که پدر سه شهيد بود به همراه حاج آقا خسرواني روحاني محل در صف اول و بقيه پشت سرش صلوات مي گفتند تا که تابوت شهدا مي رسيدو همه گريه کنان مي گفتند کجائيد اي شهيدان خدايي ........
خب خاطرات آن دوران با ديدن وبلاگ شما برايم زنده شد.
من در کابل براي آزادي وآزادگي مبارزه مي کنم.
و روزي گروه ما به پيروزي خواهد رسيد.
خوشحال مي شم اگه به من سر بزنيد.
ياعلي.
سلام
شرمنده ايم.
http://www.askquran.ir/showpost.php?p=57814&postcount=3
التماس دعا
زيبا بود مثل هميشه
ما كه جز شرمندگي پيش شهدا خانوادشون و پيش شهداي زنده ي اين سرزمين چيزي نداريم خدا به ما كمك كنه كه بتونيم حق اونها رو تا حد امكان ادا كنيم
يا علي