گفتم كجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفتا به خون..........
گفتم چرا؟؟؟؟؟؟؟
گفتا جنون........
گفتم نرو............
خنديدورفت.........خنديد ورفت.........
خدايا جامانده ام..........
اللهم ارزقناتوفيق شهادت
التماس دعاااااا
يا علي
سلام بزرگوار
ما كم سعادتيم
چشم
سعي ميكنم اگر لياقت داشته باشم نامه اي براي شهدا بنويسم
سلامممنونم از اينکه وبلاگ کربلايي110را براي مطالعه انتخاب ميفرماييدبروزشدم با عنوان(((((درد دل يک جانباز شيميايي با امام زمان (عج)))))منتظر درد دل شما هم هستمموفق وکربلايي باشيد
[گل][گل][گل]
سلام
اطاعت امر شد.
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
ابتدا از اين كه به نائب سر زديد، تشكر مي كنم. ان شاء الله از اين به بعد روند به روز رساني منظم تر شده و از فرمايشات نائب، بهتر استفاده خواهيم كرد.
طرح جالبي را پيشنهاد كرديد، ان شاء الله سعي مي كنم بنده هم متني رو در اختيارتون بگذارم كه البته توفيق ميخواد.
التماس دعا
سلام محب حضرت زهرا سلام الله عليها..ختم قران در اين وبلاگ به نيت حضرت زهرا و حضرت زينب سلام الله عليها برپاست محب حضرت زهرايي در ختم دوم شرکت فرما..اجرت با بي بي دو عالملطفا جز تکراري انتخاب نکنيد ..فقط با انتخاب يک جز ما را همياري کنيد..روحي فداکي يا سيدتي و مولاتي يا ريحانه الرسول ص..با ارزوي عاقبت بخير شدن همه شيعيان واقعي و مخلص..
يا قره عين الرسول ..يا سيدتنا و مولاتنا..انا توجهنا و استشفعنا و توسلنااااااا بک الي الله..و قدمناک بين يده حاجاتنااااااااا..يا وجيهه عند الله اشفعي لنا عند الله
قرآن خواندن فاطمه سلام الله عليها
زهــــــــرا سلام الله عليها با قران مانوس بود.سلمان گويد:رسول خدا صلي الله عليه و اله مرا براي كاري به خانه زهـــــــراسلام الله عليها فرستاد.به در خانه كه رسيدم صداي زهـــــرا سلام الله عليها را كه درون خانه قـــــرآن ميخواند شــنــيــدم.(?) و باز سلمــــــان روايت مي كند كه در داخــل خانه زهـــــــــرا سلام الله عليها شدم .ديدم در همان حالي كه مشغول كار خود بود و جوها راآسياب ميكرد.قرآن ميخواند.او حتي وصيت ميكند كه در شب اول قبر علي عليه السلام بر سر مزارش زياد قرآن بخواندو دعا كند.(?)
?-بحارالانوار ص??
?-بحاالانوار ج??.ص??.و از كتاب رازهاي فدك تدوين:حاج زين العابدين غلام
بسم الله
سلام و حسابي خدا قوت
خدا توفيق داد كه توي جمع نامه نويسان براي شهدا باشم .
آسمان سرخ
سلام حاج سعيد با شعر و تلنگري با عنوان رب اغفر و ارحم به روزم منتظر حضورتان
آن روزها که جبهه بوديهر هفته ، نامه مي نوشتيدر دفتر صد برگ قلبتاز غنچه اي سبز و بهشتي ***پر کرد عکس مهربانشديوارهاي سنگرت را پرسيده بودي از کبوترتو حال ليلا دخترت را ***او نيز با خود برد يک بارعکس تو را توي کلاسشچسباند آن را روي سينهاز عطر تو پر شد لباسش ***حتي وصيتنامه ات راروزي براي بچه ها خواندپروانه لبخندت آن روزلاي کتاب بچه ها ماند ***آن شب که برگشتي به خانهخنديد چشم آسمان ، ماهدر گوش گل ، آهسته گفتي : جا ماندم از همسنگران ، آه ... ***فردا که در آبادي نورشد گيسوي خورشيد ، جاريليلاي کوچک تازه فهميدانگشت هايت را نداري ... ***زنگ رياضي روي تخته چيزي نوشت آن روز ، ليلا : در چشم هاي کور دشمنجا مانده انگشتان بابا ... !
* حميد هنرجو
http://www.aviny.com/News/85/06/06/12.aspx
ممنون كه سرزديد
ميلاد حضرت زينب بر شما مباركباد
در اولين فرصت شلمچه به جمع هواداران دكتر اضافه خواهد شد.
سلام عليکمالسلام عليكِ يا زينب كبري، السلام عليكِ يا بنت رسول الله، السلام عليكِ يا بنت اميرالمومنين (سلام الله)ميلاد با سعادت عقيله بني هاشم بانوي دشت کربلا حضرت زينب کبري سلام الله عليه رو خدمت شما دوست عزيز و خانواده محترمتان تبريک و تهنيت عرض مينماييم
انشالله در اين راه موفق و پيروز باشين ضمنا دوستان رو هم از دعاي خيرتون بي بهره نذارين
التماس دعايا حق امام حسن مجتبي عليه السلام پشت وپناه تون
بنام خداي شهيدان
سلام دوست عزيز
ميدونم كه خيلي دلخوريد از حقير.
چه كنم كه هربار خواستم از شهيدان ،كساني كه درس آزادگي وايثار را به آموختند بنويسم يا توانم گرفته مي شد يا احساس شرمندگي مي كردم.
ناتواني در برابر كساني كه اينچنين از شهداء نوشتند كه يقينا از عمق وجودشان كه ناشي از ارتباط كامل و خوب آنها با شهداست .
و احساس شرمندگي در برابر كساني كه مي خواستم از آنهايي بنويسم كه ذره اي از مرامشان را در خودم احساس نكردم. مرامي كه نشات گرفته از درس شهامت و ايثار بود .درسي كه از كل يوم عاشورا وكل ارض كربلاءگرفته شده بود.
براي همين بود كه حداقل در اين يك مورد رو بيشتر بخوانم تا بنويسم .
و خوشحالم كه چنين انتخابي كردم چرا كه وقت بيشتري پيدا كرده بودم و توانستم تقريبا بيشتر نوشته هاي اين موج مقدس را بخوانم ...
بازهم بابت ...عذر خواهي و ممنون از اين كار عالي تان.
زيبا بود كار بچه ها..
يا حق