باسلام
يادگار از تو همين سوخته جانى است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانى است مرا به تماشاى تن سوختهات آمدهام
مرگ من باد كه اين گونه توانى است مرا عرق شرم دلم بود كه از چشمم ريخت
ورنه بر كشته تو گريه روا نيست مرا
درس معلم ار بود زمزمه محبتي
باتشكر