سلام
اين يه شعر از مجموعه اشعار ابولفضل سپهر هست.خيلي طولانيه ولي دوست دارم بخونيدش.
يه شب كنار سنگر/زير سقف آسمون.
مياي پيش رفيقت/تو اون گلوله بارون.
با اينكه زخمي شده/برات خالي مي بنده
مي گه من كه چيزيم نيست/درد مي كشه مي خنده.
چفيه رو برمي داري/زخم اونو مي بندي
با چشماي پر از اشك/تو هم به اون مي خندي
انگاري كه مي دوني/ديگه داره مي په
دلت مي گه كه گلچين/داره اونو مي بره.
زل مي زني تو چشاش/با سوز و آه و با شرم
بهش مي گي داداش جون/فدات بشم دمت گرم
مي زني زير گريه/اونم تو آغوشته
تو حلقه ي دستاته/سرش روي دوشته
چون اجل معلق/يكدفعه يه خمپاره
هزار تا بذر تركش/ توي تنش مي كاره
يهو جلو چشاتو/شره ي خون مي گيره
برادر صيغه ايت/تو بغلت مي ميره
هيچ مي دوني چجوري/يواش يواش و كم كم
راوي يك خبر شي/يك خبر پر از غم؟
به همسر رفيقت/كه صاحب پسر شد
بري بگه كه بچه/يتيم و بي پدر شد
اول مي گي نترسين/پاهاش گلوله خورده
چند روز بستريه/زخمي شده نمرده
زل مي زنه تو چشات/قلبتو مي سوزونه
يتيمي بچه شو/از تو چشات مي خونه........
ببخشيد طولاني شد.
التماس دعا