
نخستين باده كاندر جام كردند
ز چشم مست ساقى وام كردند
چو با خود يافتند اهل طرب را
شراب بيخودى در جام كردند
لب ميگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام كردند
ز بهر صيد دل هاى جهانى
كمند زلف خوبان دام كردند
به گيتى هر كجا درد دلى بود
بههم كردند و عشقش نام كردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها كه بى آرام كردند
چو گوى حسن در ميدان فكندند
به يك جولان دو عالم رام كردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهيا پسته و بادام كردند
از آن لب، كز در صد آفرين است
نصيب بيدلان دشنام كردند
به مجلس نيك و بد را جاى دادند
به جامى كار خاص و عام كردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
بهدل زابرو دو صد پيغام كردند
جمال خويشتن ر