اذان جمکران شوري به پا کرددلم را از غم عالم جدا کردصبا را گشته بودم محرم رازمرا با رمز غيبت آشنا کردبخوان در دل تمناي فرج رابگو شايد نگاهي هم به ما کردچو يعقوب از غم يوسف بناليدبه بوي جامه اش اورا شفا کردنباشد گل به بستان در زمستانگل نرگس به هر باغي وفا کرد
دارم مي رم جمکران حتما به يادتون هستم