بگذار سرشک ديده خون گردد...دل راهي وادي جنون گردد
بگذار نفس به سينه بفشارم...تا شرح غمش به ناله بنگارم
اي ياد تو درد صبح و شام ما...بر روح بزرگ تو سلام ما
خورشيد بلند اشيان بودي...سردار سپاه عاشقان بودي
اي لاله ي داغديده بابايي... اي همسفر سپيده بابايي
بودي تو هميشه يار مظلومان...پيوسته بودي کنار ما
افسوس که از ميان ما رفتي...چون نور ز ديدگان ما رفتي
فرياد خدا.خدا.خدا کردي...پرواز به عرش کبريا کردي
ماييم هميشه داغدار تو ...در سينه ي ما بود مزار تو
اي طاير پرشکسته بابايي...خورشيد به خون نشسته بابايي
اسطوره عشق و شور و ايماني...قرباني روز عيد قرباني
چون هست به سوي ما نگاه تو...همواره دهيم ادامه راه تو