سلام
راستش رو بخواين هرچه قدر اين داستان زيبا رو ميخونم سير نميشم
واقعا ممنونم
انشاالله اجرتون با سيدالشهدا
يا علي
التماس دعا
سلامممنون از اينكه به وبلاگ من سر زدينوبلاگ زيبايي دارين . انشاءالله موفق باشيننظرتان را هم اعمال كردم متشكرموبلاگ من را فراموش نكن
سلامممنون از اينكه به وبلاگ من سر زدي . وبلاگ شما هم قشنگه ...انشاء الله موفق باشينكانون مهدويت دانشجويان ايران
باسلام..
تا حالا ديدي ماه زخمي بشه؟....يه وقت يادمون نره پرسيدند:آقاجان كجابه شما از همه جا بيشتر سخت گذشت؟....جواب دادند :الشام الشام الشام...واين روزا كاروان وارد شام ميشود.اشاره اي مينويسم:
كينه ,محله يهودي ها,خرابه...و جانم رقيه (س)وامان از دل زينب...يه سر به ما بزن...
چجوري ميشه يه شهيد رو معرفي كرد؟
شهيد كيه؟
شهيد چه مقامي داره؟
و...
انصافا مطلب جالبي بود.
يا حق
سلام عليكم
نمي دانم با وجودي كه دفعه قبل نظر دادم ولي ثبت نشده. خيلي عجيبه.
به هر حال خدا قوت. ممنون از اين مطلبتون
به نام خدا
سلام مجدد ! ببخشيد . خيلي ممنونم از حضورتون . لطف كردين كه به وبلاگم سر زديد .
سلام عليكم !
پوتين ... چفيه... خون ... لاله ... عشق ... عشق ... عشق ... چه کلمات مقدسي ! انقدر تکرارشان مي کنم تا يادم بمانند... اصلا بيا با هم تکرارشان کنيم ... روزي هزار بار از رويشان مي نويسيم ... بس است ؟...
به روزم . خوشحال مي شم سر بزنيد .
خوشا بحالش
ما مونديم واين قفس
يا عشق ادركني
با خاطره ي ديگري از حاج همت بروزم
خوشحال مي شم بازم بهم سر بزنيد
موفق باشيد
قصه عشق ما را بايستي با غروب بود تا دانست.........
سلام بجا مانده عزيز
با مطلبي از شهدا بروزيم