از شلمچه بوي خون مي شد بلند ... دومين کرب و بلا يادش بخيربوي فکه بوي نهر علقمه ... دشت عباس آن سرا يادش بخيرنور اخلاص و عمل را داشتيم ... رمز و راز آن بقا يادش بخيررد اشکم مي نوشت بر گونه ام ... يا ابا صالح(عج) بيا يادش بخيرصاحبم بر روي سربندم نوشت ... مي شوي آخر فدا يادش بخيرشد نصيبم خون دلها جاي خون ... شور و حال اين گدا يادش بخير