جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد هر كس اين ندارد حقا كه آن ندارد
با هيجكس نشاني زان دلستان نديدم يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد
هر شبنمي در اين ره صد بحر آتشينست دردا كه اين معما شرح و بيان ندارد
سر منزل فراقت نتوان زدست دادن اي ساربان فروكش كه اين ره كران ندارد