شلمچه
| ||
اشاره: نامه ای که تقدیم کاربران محترم می شود، دل نوشته ای است تکان دهنده از همسر سردارشهید حجت نعیمی(فرمانده اطلاعات و عملیات محور 1 لشکر ویژه 25 کربلا) که عظمت صبوری زنان ایران اسلامی را به تصویر می کشد که چگونه در مقابل سختی ها، صبر را همانند اسوه ی مقاومت حضرت زینب (س) در پیش گرفتند. آقا حجت! خودت هم می دانستی که تو، گلی سرخ از گل های بهشتی! بارها تو را می دیدم که چگونه می خواهی درب زندگی که در آن حبس بودی را با شهادتت باز کرده به ملکوت سفر کنی...!حجت جان! تو رفتی و آن چه که برایم باقی گذاشتی، گل واژه های خاطراتت هست که تسلای دلم می باشد اگر چه هنوز رفتنت را باور ندارم و هر روز تنگ غروب، نگاهم را به در خانه می دوزم که شاید تو را با آن لبخند همیشگی ات ببینم که از غربت درآمدی و پای بر عمق وجودم گذاشتی آقا حجت! سلام، اگر بگویم از روح و جسمت خبر ندارم حرف صوابی نزده ام! چون بارها وقتی به دیدنم می آیی از مکانی سبز و هودج های نور سخن می گویی! و گلخنده بر لبانت نقش بسته است! و من می دانم که روح ستبرت از ملکوت به دیدارم می آید! و جسم مطهرت الان سبزینه هورالعظیم است. اگر چه پس از تو یارانت، هم رزمانت به من گفته اند که آب های هور گهواره شهادت تو گشتند! اما با خودم می گویم نکند روح و جسم ات در کنار هم باشند و روزی چشمان پرانتظارم به دیدنت سبز شود. شوهرم! یادم نمی رود که چگونه بر قبله گاه عشق تمام قامت می ایستادی و نماز شب می خواندی. آن قدر سجده های آخر تو طولانی می شد که من گمان می بردم خوابت برده است! و حتی یک بار از سر عطوفت بر این حالت معنوی تو آن قدر در تعجب شدم که وقتی شانه هایت را تکان دادم به جای تکان خوردن شانه هایت، دستانم لرزید! ناگهان صدای العفو العفو تو مرا بر سرزمین جایم میخکوب کرد! آقا حجت! همرزمانت از شجاعت تو برایم زیاد گفته اند. آن ها به من گفته اند که تو چون کوه، در مقابل دشمن می ایستادی! نه تنها هرگز خسته نمی شدی بلکه خستگی را خسته می کردی! همدم عزیزم! آن روز که با تو بر سفره عقد نشستم و به این سنت نبوی پای بند شدم می دانستم که عروس تو در دنیا من نیستم بلکه عروس واقعی تو شهادت است! اما چه کنم با این که می دانستم تو اهل ملکوتی اما مهرت، محبت ات آن قدر در خانه دلم نشست که همان لحظات کوتاه و معنوی با تو بودن را، برای ذخیره آخرتم غنیمت دانستم. دلبندم! اگر تو پرواز کردی به حقت رسیده ای و من از این که تو به حقت رسیده ای خوشحالم! نعیمی عزیز! دلم برای مهربانی های تو تنگ شده است و دلم برای به یاد خدا بودن تو پرپر می زند! اگر چه سفارش های تو را که همیشه به من می فرمودی: بعد از رفتن من مبادا احساس تنهایی کنی و صبر پیشه کنی که خدا صابران را دوست دارد را اصلاً فراموش نکرده ام! حجت عزیز! حالا دیگر جنگ تمام شده است، تعدادی از هم رزمانت که با تو بر خاک های جنوب به سجده عشق، پیشانی ساییده بودند از سفر بازگشتند اما گویا تقدیر آن است که من، هم همسر *1 مفقودالاثر بمانم و هم دختر مفقودالاثر*2 ! بابای عزیزم و آقا حجت دلاور! به هر دوی شما می گویم: خیالتان راحت باشد. هرگز از هیچ چیز و هیچ کس گلایه ای نداریم چون شما را قربانیان راه خدا می دانیم و مطمئن هستیم که با خوب کسی معامله کردیم! خریدار شما خدا بود و بس! این ها را گفتم امّا قلب کوچک من هم چون از جنس ماده است و برای ماده ظرفیتی محدود قائل شده اند، چه کنم که آسمان دلم ابری است! بگذارید با همین کتیبه ها، ابرهای باران زای دلم را از آسمان وجودمان بزداییم. بابای عزیزم و یار دلبندم حجت جان! گاهی اوقات آن قدر نبودتان در من اثر می کند که با خود می گویم ای کاش قطره آبی بودم و به هور ملحق می شدم تا از آنجا سراغتان را بگیرم، بگویم که امان از فراق و امان از جدایی! به امید روزی که بیایی همسر چشم انتظارت ... پی نوشت : روحشان شاد و یادشان گرامی منبع : تبیان [ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:6 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
امروز سی و یکم شهریور ماه است . روزی که با آغاز آن برنامه های مثلاً گرامیداشت این هفته مقدس در هر سال برگزار می شود . یک هفته ای که به قول شهید خرازی جنگ را درشت می نویسند ولی درست نمی نویسند . یک هفته همه جا جنگی می شود نمایشگاههای مختلف برپا می شود ، رسانه ملی رنگ و بوی جنگی به خود می گیرد و کلی برنامه در باره دفاع مقدس در سطح کشور به اجرا در میایید . سیما هم هر چه فیلم تکراری و خوب و بد جنگی را از آرشیو خارج نموده و برای چندمین بار به معرض تماشا می گذارد . مدیران و مسئولین کشور در این چند روز چفیه به گردن میاندازند و سعی دارند ادای رزمندگان را دربیاورند و خیلی از مسائل ریز و درشتی که همه ما با آنها آشنا هستیم . اما آیا براستی باید دفاع مقدسمان را در این یک هفته خلاصه کنیم ؟ آیا در این یک هفته می توان از هشت سال حماسه و ایثار بخوبی تجلیل و قدردانی نمود ؟ چرا گرامیداشت دفاع ما به همین یک هفته خلاصه می شود ؟ شاید بعضی ها بگویند این هفته نمادین است و نمی توان هر روز سال را برنامه داشت ، بله این حرف درست است ولی آیا باید هشت سال دفاع مقدس و شهدای آن و بازماندگانشان و جانبازان و آزادگان را به فراموشی بسپاریم و به همین هفته بسنده کنیم ؟ انتظار این است که مسئولین و مردم ما به این فراز از وصیتنامه سیاسی – الهی امام راحلمان(ره) توجه کنند که می فرماید : ... نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی مادی گم شوند ... آیا براستی مسئولین ما به این فرمایش حضرت امام (ره) گوش کردند و بدان عمل نمودند ؟ آیا خبر از خانواده شهدا و مشکلاتشان دارند ؟ آیا حالی از جانبازان بستری در بیمارستان ها و آسایشگاه ها می پرسند ؟ آیا خبر از درد دل فرزند شهید دارند ؟ یا اینکه فقط به فکر میز و پست و مقام خویشند و بر سر ریاست و کیاست با هم دعوا دارند ؟ یا اینکه برای رسیدن به قدرت با هم به نزاع می پردازند و وظایف اصلی شان که خدمت به این نظام و مردم آنست را به فراموشی سپرده اند ؟ هر روزی که به صفحات نشریات و یا سایت ها نگاه می ندازیم چشممان به مطالبی می خورد که واقعاً مایه تأثر و تأسف است . تیترها حاکی از مشکلات مالی و اقتصادی فلان مسئول و یا دعوای جناحی این گروه و آن دسته دارد ! آیا شهدای ما برای این چیزها جانشان را فدا کردند ؟ آیا خون شهیدانمان باید اینگونه به هدر برود ؟ مگر نه اینکه ما میراث دار خون آنان هستیم و باید ادامه دهنده راه آنان باشیم ؟! پس کو آن همه وعده و وعید که قبل از سوار شدن بر مسند قدرت میدادیم ؟ آیا باید به این زودی همه آن عزیزان و یاد آنان را به فراموشی بسپاریم ؟ کجا رفت آن همه ادعا ؟ خدایا نمیدانم ما را چه شده است ! برای رسیدن به منافع مادی همه چیز را فدا می کنیم . آقامون رو خون به دل کردیم بعد هم با وقاحت می گوییم که ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند ! آیا علی زمانمان تنها نیست ؟ چقدر به فرمایشات ایشان گوش میدهیم وبه آن عمل می کنیم ؟ خدا یا نمیدانم دیگر چه بگویم ! حرف بسیار است و قلم قاصر ... ******************************************************** پی نوشت : به لینک های زیر که ویژه نامه هایی مربوط به دفاع مقدس می باشد هم سر بزنید .
[ جمعه 91/6/31 ] [ 10:33 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
«ابوالفضل اسدی» به سال 1344 در اراک متولد شد و در هفتم شهریورماه 1366 در منطقه شلمچه پنجه بر بام عرش گرفت و بر بام آسمان منزل گرفت. او را به نام «دایی ابوالفضل» می شناختند آن چه خواهید خواند برشی است از حیات طیبه ی آن شهید عزیز زمان جنگ در هر مرخصی که به شهر میآمدیم ، هر روز بعدازظهر بچههای جبهه در میدان مرکزی شهر اراک جمع میشدیم. یک روز دمدمای غروب و اذان مغرب، دایی ابوالفضل به من گفت: بیا میخوام ببرمت یکجا کیف کنیم. منبع: مشرق [ دوشنبه 91/5/23 ] [ 1:2 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
قطعنامه 598 که در 29 تیر سال 1366 در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود، سرانجام پس از یک سال به فرمان امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب در 27 تیر سال 1367 از سوی جمهوری اسلامی رسما پذیرفته شد. [ سه شنبه 91/4/27 ] [ 10:24 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
وقتی گلوله از بازویم عبور کرد و خورد به پهلویم، یاد پهلوی مادرم فاطمه افتادم و حس غریبی از همه یازهراء هایی که گفته بودم ریخت توی دلم
به گزارش رزمندگان شمال، روایت شیدایی که خواهید خواند؛ جانبازِ محقق غلامعلی نسائی، 16 سال پس از شهادت سید مجتبی علمدار در گفتگو با رزمنده ی جانباز؛ رضا علیپور جانشین سید مجتبی در گروهان سلمان به رشته تحریر درآورده است:
[ شنبه 91/4/10 ] [ 1:0 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
داشت صبح میشد . از دیشب که عملیات کرده بودیم و خاکریز را گرفته بودیم داشتیم با دوستم سنگر درست میکردیم . بسیجی نوجوانی آمد و گفت: «اخوی ! من نگهبانی میدادم تا حالا، میشه توی سنگر شما نماز بخونم؟» به دوستم آرام گفتم: «ببین، از این آدمهای فرصتطلبه ، میخواد سنگر ما رو صاحب بشه.» آرام زد به پهلویم و به نوجوان گفت: «خواهش میکنم بفرمایید.» از سنگر آمدیم بیرون و رفتیم وضو بگیریم . صدای سوت … خمپاره … سنگر … بسیجی نوجوان … شهادت ... دوستم میگفت: « خیلی فرصتطلب بود » [ یکشنبه 91/3/21 ] [ 10:27 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
بنام خدای شهیدان شهید مهدی باکری ************ ************ جهل حاکم بر یک جامعه، انسان ها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوتی مکمل این جهل اند . شاید قرن ها طول بکشد تا انسانی از سلاله پاکان متولد شود و بتواند رهبری یک جامعه سردرگم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور سلاله ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است . لطفاً بقیه را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید .
[ شنبه 91/3/13 ] [ 12:59 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 91/3/12 ] [ 7:31 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
سردار شهید ناصر بهداشت، فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا لشکر25 کربلا + تصاویر منتشر نشده همه اونایی که روزگاری در لشکر 25 کربلا به سر می بردند ناصر بهداشت رو می شناسند مخصوصاْ گردان حمزه ای ها که همه خودشون رو یه جورایی مدیون آقا ناصر می دونن. تصمیم گرفتم یه گریزی به احوالات آقا ناصر بزنم، تا حداقل یه حق کوچکی رو ادا کرده باشم... [ پنج شنبه 91/3/4 ] [ 12:4 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس حضرات آقایان! در هر نقطه که هستید مردم را برای جنگ و درگیری با آمریکا و اذناب خونخوارش چون رژیم عراق آماده کنید که جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است و میهن عزیزتر از جان ما، امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد. ما برای میهن عزیزمان تا شهادت یکایک سلحشوران ایران زمین مبارزه میکنیم و پیروزی ما حتمی است. ****************************************************
*شناسنامه عملیات
نام عملیات: الی بیتالمقدس (بر اساس طرح عملیاتی «کربلا_ 3») رمز: یا عی بن ابی طالب (ع)، برای مراحل 1 تا 3، برای مرحله پایانی؛ یا محمد بن عبدالله (ص). منطقه: غرب رودخانه کارون و شهرستان خرمشهر مدت: 9 اردیبهشت تا سوم خرداد 1361 هجری شمسی هدف: آزادسازی شهرهای خرمشهر، هویزه، دشت جفیر، پادگان حمید و جاده اهواز _خرمشهر؛ خارج ساختن شهرهای اهواز، حمیدیه، سوسنگرد و جاده اهواز _ آبادان از برد آتش توپخانه سپاه سوم دشمن؛ تامین مرز بینالمللی. سازمان عمل کننده: سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی. مرحله اول عملیات: عملیات در ساعت 24 شامگاه پنجشنبه 9 اردیبهشت 1361 با سه قرارگاه عملیاتی قدس، فتح و نصر به فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا آغاز شد و رزمندگان قرارگاههای فتح و نصر، ضمن عبور از رودخانه کارون موفق شدند به جاده اهواز_خرمشهر دست یابند. مرحله دوم عملیات: در این مرحله که در ساعت 21.30 روز پنجشنبه 16 اردیبهشت 1361 آغاز شد، رزمندگان قرارگاههای عملیاتی فتح و نصر در محور حسینیه به نوار مرزی رسیدند. بنابراین دشمن مجبور شد از شهر اشغالی هویزه، پادگان حمید و دشت جفیر سریعا به داخل خاک عراق عقبنشینی کند. مرحله سوم عملیات: مرحله سوم در ساعت 22 روز یکشنبه 19 اردیبهشت 1361 آغاز شد و هرچند تلفات و خسارات سنگین بر دشمن وارد آمد، لیکن هوشیاری و تمرکز یگانهای عمدتا زرهی سپاه سوم ارتش بعث در خطوط پدافندی، موجب شد رزمندگان نتوانند به اهداف تعیین شده دست یابند. مرحله چهارم عملیات: در این مرحله از عملیات که با سه قرارگاه عملیاتی فتح، نصر و فجر در ساعت 22.30 روز شنبه 1 خرداد 1361 آغاز شد، نیروهای عمل کننده موفق شدند پس از محاصره خرمشهر و اسیر کردن نیروهای دشمن، این شهر را در ساعت 11 صبح روز دوشنبه 3 خرداد 1361 (پس از 575 شبانه روز اشغال) آزاد کنند. میزان شهیدان و مجروحان خودی: موفقیت این عملیات حاصل فداکاری همه رزمندگان ارتشی، سپاهی، بسیج و جهاد سازندگی شرکت کننده در نبرد، به ویژه ایستادگی و از جان گذشتگی حدود 6000 شهید و 24000 مجروح می باشد. نتایج: دستیابی به کلیها اهداف عملیات وسعت منطقه آزاد شده: 5380 کیلومتر مربع تلفات ارتش بعث: 16000 کشته و مجروح، 19000 اسیر. انهدام تجهیزات دشمن: حدود 550 دستگاه تانک و نفربر زرهی، 53 فروند هواپیما، 50 دستگاه خودرو، 3 فروند هلیکوپتر و ... غنائم: حدود 50 دستگاه تانک و نفربر، 300 خودرو، 30 قبضه توپ و ... مشروح وقایع نبرد الی بیتالمقدس: به دنبال مباحث گسترده و بررسیهای فراوانی که در بین فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، سرانجام از سوی «قرارگاه مرکزی کربلا» مرکز فرماندهی مشترک نیروهای سپاه و ارتش، ماموریت و اهداف طرح عملیاتی «کربلا _ سه»، به منظور کار در مناطق اشغالی جنوب خوزستان به شرح ذیل اعلام گردید: *ماموریت: نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، متشکل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ماموریت دارند که در ساعت (س) روز (ر) در منطقه عمومی جنوب رودخانه کرخه کور و غرب رودخانه کارون «تک» نموده و ضمن انهدام نیروهای موجود دشمن و آزادسازی شهرهای «خرمشهر» و «هویزه»، خط مرز بینالمللی را تامین و از حمله مجدد احتمالی به ایران جلوگیری به عمل آورند. اهداف: 1_ انهدام نیروی دشمن حداقل با استعدادی بیش از دو لشکر 2_ آزادسازی شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمید 3_ آزادسازی حدود شش هزار کیلومتر مربع از سرزمینهای اشغالی * منظور: 1_ خارج نمودن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن 2_ ترمیم مرزهای بینالمللی و رفع اشغال اراضی کشور 3_ آزاد شدن جاده مواصلاتی اهواز_ خرمشهر و خارج شدن جاده اهواز_ آبادان از زیر برد توپخانه دشمن شهید غلام حسین افشردی (معروف به حسن باقری) فرمانده قرارگاه عملیاتی نصر سپاه، در خصوص مشخصات منطقه عملیاتی برگزیده از سوی قرارگاه مرکزی کربلا برای اجرای طرح عملیاتی «کربلا _ سه» میگوید: «... با توجه به مناطقی که تا آن موقع در خوزستان آزاد شده بود، طبیعتا عرصه حمله بعدی ما، منطقه جنوب کرخه کور و غرب رود کارون بود. وسعت این منطقه، در مقایسه با منطقه عملیاتی شمال شوش و غرب دزفول در فتح مبین، بیش از دو برابر بود؛ یعنی ما در فتح مبین روی زمینی کار کردیم که حدود دو هزار کیلومتر مربع وسعت داشت؛ حال آنکه این بار در منطقهای با وسعت حدود شش هزار کیلومتر مربع با دشمن مواجه بودیم... به خصوص که شرایط مناسبی برای کار کردن در این منطقه وجود نداشت. منطقه عمدتا محصور در بین دو رودخانه بود: در ساحل رود کرخه کور، دشمن به رودخانه چسبیده بود و در رودخانه دیگر [کارون] که دشمن در قسمتهایی با ساحل فاصله داشت، عرض رودخانه بیش از آن بود که به راحتی اجازه هر نوع فعالیتی را در غرب آن به نیروهای خودی بدهد.» شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، درباره علل و عوامل گزینش منطقه مزبور برای اجرای طرح عملیاتی «کربلا _ سه» میگوید: «... بعد از عملیات فتح مبین، روحیهای عالی بر رزمندگان اسلام حاکم بود. قوت و اطمینان برای ادامه نبرد داشتیم و پیروزی را حتمی میدانستیم. میتوانم بگویم یکی از دلایلی که موجب شد بعد از عملیات فتح مبین دست به یک اقدام جسورانه بزنیم و منطقهای را به عنوان عرصه نبرد طراحی کنیم که حدود شش هزار کیلومتر مربع وسعت داشت، این بود که از هر نظر احساس قوت و قدرت میکردیم... در آن زمان، بیشتر از همه، بعد روحی و روانی بود که حاکم میشد و درست عکس همین حالات را در دشمن میدیدیم؛ یعنی به تناسب روحیه و توانمندیای که در جبهه حق به وجود میآمد، جبهه باطل ضعیف میشد و در موضع انفعالی قرار میگرفت. این دلیل پیروزی ما بود.» * علل انتخاب منطقه پس از آزادسازی مناطق غرب رودخانه کرخه در عملیات فتحمبین، منطقه عمومی غرب رودخانه کارون یعنی آرین منطقه اشغالی جبهه جنوب که همچنان در دست دشمن قرار داشت، در روند سلسله عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی قرار گرفت. برخلاف گذشته که در زمینه انتخاب منطقه برای عملیات، گاهی بین فرماندهان نظامی اختلافنظر به وجود میآمد، در مورد این منطقه اتفاقنظر کاملی وجود داشت، به همین دلیل، بلافاصله پس از اتمام عملیات «فتح مبین» مقدمات اجرای عملیات الی بیتالمقدس فراهم شد. در اجرای عملیات جدید از آن جهت بر سرعت عمل تاکید میشد، که دشمن اطمینان داشت آزاد سازی این منطقه هدف عملیات بعدی جمهوری اسلامی است، لذا سهلانگاری در این امر، افزایش آمادگی دشمن و دشوارتر شدن کار نیروهای خودی برای رسیدن به اهداف را در پی داشت. ضمن این که دشمن از مدتها پیش بر اقدامات پدافندی خود در این منطقه افزوده بود. با آن که فرماندهان نظامی، منطقه غرب کارون را برای عملیات انتخاب کرده بودند، ولی هنوز نگرانیهایی وجود داشت؛ محسن رضایی میرقائد فرمانده کل وقت سپاه در این باره گفته است: «... همچنان، از نظر تاکتیکی، این نگرانی وجود داشت که [آیا] دشمن در پشت جاده اهواز _ خرمشهر در مقابل ایستگاه حسینیه به لحاظ استحکامات و استعداد از چه موقعیتی برخوردار است؟ این نگرانی با به دست آوردن اطلاعات از عمق [منطقه استقرار] دشمن و همچنین پیدا کردن یک منطقه استراتژیکی عملیاتی که کلید منطقه بود، برطرف شد: منطقه جنوب صحرای کوشک تا شمال ایستگاه حسینیه، قلب منطقه بود که با تسلط بر این منطقه، میتوانستیم برای دشمن مشکل ایجاد کنیم. در این منطقه لشکر 3 زرهی به عنوان احتیاط، لشکر 11 و تیپ 48 در خرمشهر و لشکرهای 5 مکانیزه و 6 زرهی در شمال منطقه (دشت جفیر) مستقر بودند. دوگانگی ماموریت احتیاطهای دشمن، ما را از اهمیت منطقه آگاه کرد. ما چنین پیشبینی میکردیم که در صورت دستیابی به این منطقه، میتوانیم: 1_ عقبه لشکرهای 5 و 6 را تهدید کنیم؛ چون دشت جفیر، به منزله تمامی عقبه دشمن محسوب میشد. 2_ پیشروی به سمت بصره را تسهیل کنیم. 3_ نسبت به خرمشهر و انجام تک احاطهای در این منطقه، از موقعیت سرکوب برخوردار شویم.» [ شنبه 91/2/30 ] [ 10:44 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |