سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شلمچه
 
لینک دوستان
بنام خدا
دوستان گرامی سلام
قبل از هر چیز فرا رسیدن مام محرم ، ماه پیروزی خون بر شمشیر و ایام سوگواری سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، اهل بیت مکرم آن حضرت ، اصحاب و یاران با وفایش را تسلیت و تعزیت عرض می نمایم . ایامی که در آن بسر می بریم مصادف است با یکی از بزرگترین حماسه های هشت سال دفاع مقدس مردم ایران .
در نوزدهم دیماه سال 1365 و دقیقاً دو هفته پس از عملیات ناموفق کربلای چهار ، غیورمردان سپاه اسلام با توکل بر خدا و توسل به ائمه اطهار (ع) عملیاتی را در منطقه عمومی شلمچه آغاز کردند که به لحاظ وسعت و گستردگی منطقه و تاکتیک های نظامی بکار گرفته شده در نبردهای دنیا بی سابقه بوده است . عملیات کربلای پنج هم به لحاط نظامی و هم به لحاظ سیاسی در آن مقطع از تاریخ دفاع قدس و انقلاب اسلامی از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار بود که در این خصوص مطالب زیادی گفته و نوشته شده است اما هیچوقت نمی توان حق مطلب را در این زمینه ادا کرد .
حقیر به دلیل ضیق وقت و مشغله کاری در این ایام فرصت آماده نمودن مطلب جدیدی در خصوص عملیات غرورآفرین کربلای پنج را پیدا نکردم و در این رابطه توجه شما دوستان خوبم را به مطلبی که در سال گذشته نوشتم جلب می نمایم . التماس دعا
                                             گرامی باد یاد و نام شهدای عزیز هشت سال دفاع مقدس
 خصوصاً شهدای گرانقدر عملیات کربلای پنچ
برای مطالعه مطلب روی عکس کلیک کنید
کلیک کنید

[ جمعه 86/10/21 ] [ 7:18 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

بنام خدا

سلام دوستان گرامی

شانزدهم دیماه سالروز حماسه هویزه و شهادت دانشجویان پیرو خط امام ،شهید سید محمد حسین علم الهدی و یارانش می باشد . ضمن گرامیداشت این روز و یاد و خاطره شهیدان این حماسه ، توجه شما را به خلاصه ای از این حماسه و زندگینامه شهید علم الهدی جلب می نمایم . انشاءالله بتوانیم ادامه دهنده راه شهیدان عزیز باشیم . شادی روح ملکوتی حضرت امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات .

                                      

حماسه هویزه

 

در آذر 1359، پس از شکست بیش از دو گردان از نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام، یک گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هویزه، از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند. افراد این گروهان، پس از رسیدن به منطقه و استقرار، عهده دار حفاظت از جنوب تا جنوب غربی شهر هویزه شدند.

نیروهای عراقی در این منطقه متشکل از واحدهای تانک از نوع «تی – 62»، «تی -55»، موشک های زمین به زمین و امکانات نظامی پیشرفته و بیش از 6 هزار نفر پیاده بودند. ولی همین نیروهای اندک مدافع شهر، از کمترین امکانات دفاعی هم بی بهره بودند.

دشمن در آغاز هجوم سراسری خود، ظرف 48 ساعت از محور هویزه تا کرخه پیشروی کرده و در امتداد آن مستقر شده بود، به طوری که فاصله ی آن ها تا هویزه حدود 10 کیلومتر بود.

تاکتیک دشمن این بود، که با تصرف سوسنگرد، هویزه خود به خود سقوط می کند.

در چنین شرایطی 50 تا 60 نفر از برادران سپاه برای جلوگیری از پیشروی دشمن مسؤولیت مین گذاری جاده ها را به عهده گرفتند. زیرا این جاده ها و راه های عبور، برای دشمن به مانند رگ های حیاتی برای ادامه ی تجاوز محسوب می شد. دو هفته قبل از آن که عملیات مدافعان اسلام علیه نیروهای عراقی در این منطقه انجام گیرد، بنی صدر دستور تخلیه ی هویزه را از برادران بسیج و پاسدار صادر و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شدند.

این دستور بنی صدر، با مخالفت جدی شهید سید محمد حسین علم الهدی و دیگر برادران مواجه شد. بعد از آن که علم الهدی با حضرت آیت الله خامنه ای تماس گرفت، دستور بنی صدر لغو شد و برادران پاسدار در هویزه باقی ماندند.

یک هفته بعد، تصمیم بر آن شد که از محور هویزه و سوسنگرد حمله انجام گیرد. این عملیات را می توان نقطه ی عطف عملیات منظم برادران ارتش و سپاه دانست. بار دیگر بنی صدر، شعار جدائی ارتش از سپاه را سر داد و گفت: سپاه نباید در این عملیات شرکت کند. برادران بسیجی و سپاه که در منطقه بوده و اغلب آن ها به منطقه آشنایی داشتند، این ترفند بنی صدر را ضربه شدیدی بر پیکر عملیات می دانستند.

بار دیگر، این مسأله با تلاش برادر علم الهدی و تماس های مکرر ایشان با مسؤولان در تهران، حل شد و قرار شد که سپاه به عنوان پیاده ارتش در عملیات شرکت کند.

15 دی 1359، روز آغاز عملیات بود. برای این عملیات دو تیپ از لشکر 16 زرهی قزوین و یک تیپ از لشکر 92 زرهی اهواز در نظر گرفته شده بود، که دو گردان از نیروهای سپاه و عده ای هم از نیروهای جنگ های نامنظم (شهید چمران) نیروهای ارتش را یاری می دادند. از جمله هدف های این عملیات، پاکسازی شمال و جنوب کرخه کور از وجود نیروهای متجاوز ارتش عراق و آزاد سازی پادگان حمید و منطقه ی جفیر بود. نتایج عملیات در این روز موفقیت آمیز بود. اما هنوز عقبه های اصلی دشمن در پادگان حمید و سه راهی جفیر آسیب ندیده بود. رزمندگان اسلام، پس از تصرف مرزهای کرخه و حاج بدر، قصد پیشروی به سوی پادگان حمید را داشتند. اما بنا به دلایلی، مانند نرسیدن مهمات، قرار بر این شد که ادامه ی عملیات در 16 دی ماه انجام شود.

شانزدهم دی 1359، برادران سپاه در جلو تانک های ارتش مستقر شده و منتظر دریافت رمز حمله بودند، که رفت و آمد تانک های دشمن زیاد شد و پس از آن، هواپیماهای دشمن جهت بمباران ظاهر شدند. از طرف دیگر نیروهای اسلام زیر آتش توپخانه، کاتیوشا و خمپاره قرار گرفتند. با شناخت دقیقی که عراقی ها از منطقه داشتند، موجب شهادت عده ای از رزمندگان اسلام گردید. لشکر 9 مکانیزه ارتش عراق دست به عملیات زده بود و چون نیروهای خودی انتظار این حمله را نداشتند، فرماندهی دستور عقب نشینی به طول 500 متر را به صورت تاکتیکی صادر کرد. این دستور باعث شد که تانک ها عقب نشینی کنند و عراقی ها با این تصور که نیروهای اسلام شکست خورده و فرار کرده اند، وارد منطقه شدند.

در این ضد حمله ی سنگین دشمن که نیروهای ایرانی مجبور به عقب نشینی شدند، بیش از یکصد تن از برادران پاسدار، جهاد و دانشجویان پیرو خط امام از جمله حسین علم الهدی مفقود الاثر و شهید شدند. در پی این حادثه نیروهای دشمن در تاریخ 18 دی 1359، هویزه را اشغال کردند و پس از آن فرمانده ی نیروهای عراقی (خلیل الدوری) دستور داد تعدادی از مردم بی گناه، را دست بسته در یک گودال قرار داده و به شهادت برسانند و سپس عراقی ها تمام شهر را با دینامیت و بلدوزر نابود کردند. بدین ترتیب 1800 واحد مسکوکنی و تجاری و سه مسجد و دو حسینیه و شهر به تپه ای خاک مبدل شد.

زندگی نامه ی شهید علم الهدیشهید علم الهدی

شهید علم الهدی پیشگام دانشجویان پیرو خط امام بود که در هویزه حماسه آفریدند و تا آخرین نفس در مقابل دشمن متجاوز ایستادند و خون پاک خویش را نثار کردند.

سید محمد حسین، فرزند آیت الله حاج سید مرتضی، در هشتم مهر 1337، در اهواز چشم به جهان گشود. از آن جا که فرزند یک خانواده ی مذهبی و روحانی بود، از همان کودکی علاقه ی وافری به علوم دینی، به ویژه تلاوت قرآن مجید داشت، تا جایی که با گذشت زمانی کوتاه این توانایی را به دست آورد که به تدریس قرآن کریم بپردازد. شور انقلابی و مذهبی وی سبب شد تا از 14 سالگی پا به عرصه ی فعالیت های سیاسی بگذارد.

فعالیت های شهید در زمینه ی توسعه ی امور فرهنگی، مذهبی و سیاسی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. تشکیل گروه موحدین با عده ای از دوستان، شروع مبارزه ی مسلحانه علیه رژیم طاغوت، تکثیر و پخش اعلامیه های امام قدس سره، ایجاد هماهنگی و وحدت بین حوزه و دانشگاه و شرکت در ترور مستشار امریکایی (پل گریم)، بالاترین مقام شرکت نفت در اهواز که سبب ایجاد وحشت بیشتر در دل رژیم و حامیان آن و در نتیجه تداوم اعتصاب در شرکت نفت اهواز شد، از جمله فعالیت های شهید علم الهدی در دوران قبل از پیروزی بود.

بعد از پیروزی نیز علم الهدی منشأ فعالیت های مختلفی بود که تأسیس بسیج، مجاهدت در جهاد سازندگی تأسیس سپاه هویزه و شرکت در تسخیر لانه ی جاسوسی امریکا همراه با سایر دانشجویان پیرو خط امام از جمله این مجاهدت ها می باشد. شهید که دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته ی تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه های دفاع حق علیه باطل شتافت و در حالی که در حلقه محاصره دشمن در هویزه به اتفاق هم رزمان خود گرفتار شده بود، تا آخرین قطره ی خون به دفاع از ایران اسلامی پرداخت و به دیدار پروردگارش نایل آمد.

                                         


[ یکشنبه 86/10/16 ] [ 1:27 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]

آخرین دست نوشته شهید محسن وزوایی :

سردار دلاور اسلام شهید محسن وزوایی

اگر توانستید جنازه ام را به دست بیاورید ،

آن را به روی مین های دشمن بیاندازید تا

اقلاً جنازه من کمکی به حاکمیت اسلام

کرده باشد ، انشاءالله

یادش گرامی و راهش مستدام باد


[ دوشنبه 86/10/10 ] [ 10:38 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
بنام خدا
سلام بر دوستان گرامی
همانطوری که در پست قبلی قول داده بودیم و علیرغم اینکه از بروز شدن قبلی وبلاگ زمان زیادی نمی گذرد ولی به دلیل اهمیتی که عملیات کربلای چهار در دفاع مقدس ما دارد این پست را به مروری بر این عملیات اختصاص داده ایم .. البته باید ببخشید کمی طولانی شده ولی به نظر می رسد مرور این عملیات و خواندن مطالب تقدیمی می تواند گوشه هایی از واقعیت های دفاع مقدس را برای دوستان روشن سازد . مثل همیشه منتظر بهره مندی از نظرات ارزشمندتان هستیم .
                   
تحولات صحنه نبرد پس از پیروزى فاو و اقدامات نظامى دشمن که به طور گسترده و همه جانبه صورت گرفت، فرماندهان سپاه را با وضعیت جدیدى مواجه کرد. جنگ شهرها در سطح گسترده، حمله به مراکز اقتصادى، صنعتى و نفتى فشار فوق العاده اى را بر کشور وارد ساخت. بویژه، کاهش بسیار زیاد قیمت نفت تا مرز 5‎/5 دلار در هر بشکه موجب تشدید این فشارها شد.
همراه با این فشارها،  تحرک جدید دشمن در عرصه زمینى که پس از اشغال اراضى کشور در آغاز جنگ، براى اولین بار صورت مى گرفت، جبهه خودى را تحت فشار قرار داده بود. در چنین شرایطى علاوه بر مقابله با حملات عراق به خط هاى پدافندى در طول مرز، آماده شدن براى حمله بزرگ بعدى، مسؤولیت دیگرى بود که مى بایست به آن جامه عمل بپوشاند. تصرف منطقه استراتژیک فاو و جداسازى بخش جنوبى سرزمین عراق از این کشور اقتضا مى کرد که مناطق مهمى چون بصره و ام القصر نیز مورد توجه قرار گیرد و به نظر مى رسید، توقف در این منطقه و عدم توسعه وضعیت، به زیان نیروهاى خودى باشد. زیرا منطقه عملیات فاو به لحاظ وسعتى که داشت از این قابلیت برخوردار بود که سلسله عملیات بعدى در همین مکان انجام شود.
دلایل انتخاب منطقه
پس از پیروزى فاو که باعث به هم خوردن موازنه نظامى به نفع ایران شد، لازم بود در اقدامى دیگر که از اهمیت ویژه و هدف استراتژیک برخوردار باشد،  سرنوشت جنگ به نقطه نهایى رهنمون شود. براى این منظور، منطقه جدید مى بایست از شرایطى برخوردار مى بود که هدف هاى موردنظر تحقق مى یافت.
منطقه عمومى بصره در جنوب،  مهم ترین مناطقى بودند که از تابستان سال 1361 همواره براى عملیات هاى بزرگ و سرنوشت ساز مورد توجه فرماندهان بودند و عملیات هاى متعددى در این جبهه ها انجام شده بود: شرق بصره (عملیات رمضان)، هورالهویزه (عملیات خیبر و بدر) و فاو (عملیات والفجر 8) مناطقى بودند که طى سالهاى 1361 تا 1364 عرصه نبرد میان رزمندگان اسلام و دشمن بودند. تنها منطقه اى که در آن،  عملیاتى صورت نگرفت، منطقه ابوالخصیب، جزیره مینو و بخشى از زمین شلمچه بود که در میان هدف هاى مطرح در اطراف بصره، به دلیل نزدیکى به شهر، مهم تر از بقیه بودند. به همین دلیل، استحکامات، آرایش سلاح و یگان هاى دشمن نیز در این منطقه (با تأکید بر شلمچه) بیشتر از سایر مناطق عملیاتى بود. و همین موضوع موجب شد که طى چهار سال پس از عملیات رمضان،  فرماندهان نظامى توجه جدى به این منطقه کنند.
افزون بر این،  اهمیت شهر بصره که هدف اصلى استراتژى نظامى جهمورى اسلامى پس از فتح خرمشهر به شمار مى رفت. مهم ترین عامل در انتخاب این زمین براى عملیات کربلاى 4 بود.
از دیگر ویژگى هایى که باعث انتخاب این منطقه براى عملیات شد، عوارض موجود در زمین غرب اروند در منطقه ابوالخصیب بود،  زیرا وجود نهرها، نخلستان ها و کانال هاى کشاورزى و نیز عدم وجود استحکامات در منطقه پتروشیمى تا بصره، این منطقه را قابل تصرف و پدافند مى نمود. همچنین به دلیل آن که دو جناح منطقه عملیاتى، از شمال به آب گرفتگى شلمچه و کانال ماهیگیرى و از جنوب به خور زبیر و زمین هاى باتلاقى اطراف آن محدود شده بود، قدرت تحرک دشمن ضعیف برآورد مى شد.
مزیت دیگر منطقه عملیاتى، واگذارى مسؤولیت حفاظت و اداره آن به سپاه هاى سوم و هفتم عراق بود.
این مسأله با توجه به مانور عملیات که نفوذ از میان خط حد دو سپاه بود، یکى از ویژکى هاى برجسته منطقه عملیاتى به شمار مى رفت.
طرح مانور
مانور در این عملیات، نقش اساسى و تعیین کننده اى داشت. زیرا تجربه عبور از عرض رودخانه اروند،  این بار مى بایست در طول رودخانه انجام مى گرفت. و این عبور که خود تاکتیک ویژه و ابتکار عملیات به شمار مى رفت در صورت تحقق، جنبه هاى دیگر آن که شامل شکستن خط، پاکسازى، نفوذ در عمق و تسلط بر چند راه (ورودى شهر بصره) مى شد،  تحول عظیمى در جنگ ایجاد مى کرد. از این رو، از اردیبهشت تا مهر 1365 و سپس آذرماه همان سال، بحث هاى مختلف و طرح هاى گوناگونى ارائه شد ولى به دلیل معایب آنها منتفى گردید. یکى از موضوعات اساسى در طرح هاى ارائه شده،  از نظر فرماندهان سپاه، وابستگى ابتکار ویژه به غافل گیرى دشمن بود.
بدین ترتیب پس از یک دور بحث، طرحى تصویب شد که مورد توافق کلیه فرماندهان بود.
در جلسه، (16 مهرماه سال 1365) پس از بحث و گفت وگو، سرانجام فرماندهان یگان ها مانور عملیاتى از پنج ضلعى در شلمچه تا جزیره سهیل در مقابل جزیره مینو را پذیرفتند. آنها پذیرفتند که زمین شلمچه بر زمین مقابل جزیره مینو ترجیح دارد. همچنین، اهمیت زمین دو طرف اروند و ابوالخصیب و نیز تاکتیک ویژه براى عبور از تنگه مورد قبول واقع شد. در پایان این جلسه،  فرمانده سپاه گفت:
«برادران عزیز، همه توجیه هستند و احتیاجى به توضیح اهمیت عملیات نیست. این سومین منطقه اى است که براى رفتن به سمت بصره در آن عمل مى کنیم. منطقه رمضان (شرق بصره) هور (الهویزه) و اینجا، خداى ناکرده اگر از ما کوتاهى سربزند، مسؤولیت ما خیلى سنگین است. ما باید با تمام قدرت تکلیفمان را انجام دهیم آن وقت، هرچه خدا خواست. اینجا یک شجاعت بزرگ و تدبیر و دقت بالایى مى طلبد. این تاکتیک و شیوه جنگى که ما براى این عملیات مهیا کرده ایم، دشمن آمادگى اش را ندارد و (از طرف ما) احتیاج به توکل و ایثار بالایى دارد. برادرها باید همه مسائل را با هم حل کنند و تا آخر عملیات، دست اخوت و برادرى به هم بدهند، چون این عملیات با همیارى و همکارى پیش مى رود. لذا، باید تقسیم کار کنید و همدیگر را کمک کنید».
از نیمه دوم مهرماه کار آماده سازى منطقه عملیات با جدیت پیگیرى شد. در حین این پیگیرى و پیشبرد امور، بحث مانور باز هم مطرح شد و سرانجام، در آذرماه فرمانده سپاه با دریافت نظرات و مسائل جدید، طى جلسه اى با آقاى هاشمى، خط جدید کارى را به نیروى زمینى سپاه ابلاغ کرد.
مطابق آخرین تصمیم گیرى و جمعبندى وضع موجود، براى انجام عملیات کربلاى 4 ، چهار زمین شلمچه، ابوالخصیب، منطقه مقابل جزیره ام الرصاص و جزیره مینو انتخاب شد. این چهار منطقه از نظر مانور آتش، و عقبه و پشتیبانى به یکدیگر وابستگى داشتند. از این رو، هر کدام به یک قرارگاه سپرده شد.
 نقشه منطقه عملیاتی کربلای چهار

شرح عملیات
طى چند روزى که به زمان عملیات باقى مانده بود بمباران و آتش توپخانه عراق روز به روز افزایش مى یافت. صبح روز سوم نیز اطراف پل فجر، نهر عرایض، سواحل کارون، اوایل جاده خرمشهر، حوالى ایستگاه هفت و برخى نقاط دیگر، بمباران شد و آتش توپخانه دشمن نیز فزونى یافت. پس از تاریک شدن هوا در روز سوم، (زمان آغاز عملیات) عراقى ها به ریختن فلز به وسیله هواپیما و شلیک منور دست زدند.
از ساعت 19 تا 21 بیش از پنج مورد گزارش در مورد اقدامات دشمن به قرارگاه مرکزى رسید. با آنکه اوضاع نگران کننده به نظر مى رسید، اما تحلیل کلى فرماندهى آن بود که شرایط عادى است. از ساعت 21 غواص ها به درون رودخانه رها شدند، اما پس از حدود نیم ساعت، در ساعت 35/21 برادر عزیز جعفرى اطلاع داد، دشمن با تیربار نیروها را زیر آتش گرفته است. این تحرک دشمن نیز مانند شب هاى گذشته عادى فرض شد، لذا دستور داده شد همه در ساعت 22‎/30 پاى کار باشند. اما ساعت 21‎/38 دقیقه لشکر 14 امام حسین (ع) خبر داد که دشمن روى خط، منور زیادى انداخته و داخل رودخانه نیز با تیربار به نیروها حمله کرده است. تمام این اقدامات دشمن داخل تنگه متمرکز شده بود. همان جایى که مى بایستى تاکتیک ویژه عملیات انجام مى گرفت.
در ساعت 22 ، فرمانده قرارگاه قدس اعلام کرد که لشکر 31 عاشورا متوقف شده است و امکان استفاده از لشکر 41 ثارالله (ع) نیز وجود ندارد، و تیربار دشمن در خط و روى آب نیروها را هدف قرار داده است در محور قرارگاه قدس لشکرهاى 14 امام حسین (ع)، 21 امام رضا (ع) و 31 عاشورا در ساعات نخست حمله و قبل از درگیرى، تلفات زیادى متحمل شدند. با این همه، فرمانده قرارگاه ابراز مى داشت، شرایط حاد نیست. عدم تحرک خاص دشمن در محورهاى قرارگاه هاى نوح، کربلا و نجف و نیز عادى بودن شرایط در آن محورها، موجب تقویت این برداشت فرماندهى شده بود، اما شرایط در محور قرارگاه قدس به کلى با شرایط محورهاى دیگر متفاوت بود.به هر صورت، حدود ساعت 22‎/08 با خبرهاى گوناگونى که رسید،  فرماندهى پى برد که دشمن تک را کشف کرده است. اما اوضاع به سختى قابل اداره و بازگشت به شرایط قبل از حمله بود و از سوى دیگر، هنوز تا اندازه اى امیدوارى وجود داشت. از این رو، در ساعت 22‎/30 سوم دى ماه 1365 رمز عملیات قرائت شد و یگان ها در تمام محورها عملیات را آغاز کردند و این در شرایطى بود که این بار، دشمن عملیات را آغاز کرده بود.
با آغاز حمله سراسرى در منطقه عملیاتى، در محور قرارگاه هاى نجف، قدس،  نوح و کربلا نیروها دست به پیشروى زدند و هدف هایى نیز تصرف شد. این وضعیت موجب آرامش در قرارگاه شد، اما در ساعت 24‎/10 دقیقه لشکر 14 امام حسین (ع) خبر داد،  این یگان نتوانسته است در جزیره بلجانیه قایق هاى حامل نیرو را پیاده کند و دشمن از سمت جزایر بوارین و ماهى مانع عبور این قایق ها شده و تعدادى از آنها نیز منهدم شده اند. قرارگاه قدس نیز اطلاع داد، نوک جزیره ماهى پاکسازى نشده است و دشمن روى تنگه به شدت تیراندازى مى کند.
در جزیره ام الرصاص، لشکرهاى 8 نجف، 14 امام حسین (ع)، 25 کربلا و 41 ثارالله وارد عمل شده و ضمن شکستن خط هاى اول دشمن،  پیشروى در عمق را آغاز کردند.
لشکر 25 که وارد جزیره ام الرصاص شده بود،  نتوانست تا صبح سرپل به دست آمده را توسعه دهد.
در محور قرارگاه نجف، لشکر 19 فجر توانست وارد پنج ضلعى شود و در محور دیگر نیز، لشکر 57 حضرت ابوالفضل پیشروى کرد. وضعیت در منطقه شلمچه از شرایط بهترى نسبت به سایر محورها برخوردار بود.
در منطقه جزیره مینو قرارگاه نوح - تیپ 33 المهدى - توانست خط را بشکند اما با نیروهاى دشمن مواجه شد که با سختى توانست پس از پاکسازى، با تیپ 32 انصارالحسین در خط اول الحاق کند. اما وجود آتش در جناح راست، این محور را تهدید مى کرد، در این حال، لشکر 7 ولى عصر (عج) نیز توانست وارد جزیره سهیل شود.
برپایه خبرهاى رسیده از اطلاعات قرارگاه خاتم (سپاه) دشمن دو اقدام اساسى را در دستور کار خود قرار داد: اول اجراى آتش روى دهانه کارون و تنگه، دوم جلوگیرى از پیشروى لشکر 19 فجر و لشکر 57 ابوالفضل در داخل پنج ضلعى در محور شلمچه.
علاوه بر این، در ساعت یک بامداد، رادیو عراق خبر حمله ایران را همراه با نقطه و محورهاى آن اعلام کرد، موضوعى که در گذشته سابقه نداشت. به ویژه در این خبر اعلام شد که این حمله بین سپاه هاى هفتم و سوم انجام گرفته است و لشکرهاى 11 و 15 درگیر هستند. این خبر، احتمال هوشیارى و آگاهى دشمن را از حمله، در ذهن فرماندهى بیشتر تقویت کرد.
پس از آن که عبور از تنگه (محور اصلى عملیات) ناممکن شد، عبور از جرایر ام الرصاص و ام البابى، محور تلاش جبهه خودى قرار گرفت. اما در ساعت 2‎/10 بامداد قرارگاه کربلا اطلاع داد که دهانه کارون از ناحیه پشت ام الرصاص،  زیر آتش دشمن قرار دارد و همه قایق هاى حامل نیروهاى تیپ انصار الحسین آسیب دیده اند. فرمانده قرارگاه نوح نیز وضع تیپ 33 المهدى را نامناسب گزارش کرد.
علاوه بر این، در ساعت 2‎/20 بامداد فرمانده لشکر ? نجف شرایط یگان خود را در جزیره ام الرصاص سخت توصیف کرد و این در حالى بود که انهدام وسیع قایق ها به دست دشمن، امکان انتقال نیرو را به جلو با مشکل مواجه کرده بود. ضمن آن که تردد نیروها به دلیل آتش دشمن به سختى امکانپذیر بود.
در ساعت 2‎/57 بامداد لشکر 7 ولى عصر (عج) اعلام کرد قایقى در اختیار ندارد و بخشى از جزیره سهیل را نیز پاکسازى نکرده است. در شلمچه نیز، لشکر 19 فجر و تیپ 57 ابوالفضل توان حفظ پنج ضلعى را نداشتند و در محور بوارین نیز مشکل به وجود آمده بود. از این رو، در ساعت 6‎/10 صبح به قرارگاه نجف اجازه داده شد، عقب نشینى کند.
اوضاع در قرارگاه دیگر نیز مساعد نبود، داخل جزیره ام الرصاص الحاق صورت نگرفته بود، لشکر 25 کربلا نتوانست سرپل خود را در جزیره ام البابى توسعه دهد، لشکر 8 موفق به پاکسازى هدف هاى خود در جزیره ام الرصاص نشد و تیپ انصارالحسین نیز نتیجه روشنى به دست نیاورد. یگان هاى دیگر نیز شرایط مشابهى داشتند. از این رو، فرماندهى با تشکیل جلسه اى دستور داد جزیره ام الرصاص حفظ شود و در محورهاى دیگر یگان ها عقب نشینى کنند. اما در پى اظهار خوش بینى چند تن از فرماندهان و دریافت برخى خبرها، بار دیگر براى ادامه عملیات امیدوارى ایجاد شد و برخى تلاش ها نیز صورت گرفت، اما از حدود ساعت 11 صبح عراق علیه مواضع رزمندگان دست به پاتک زد و سرانجام، در ساعت 23‎/45 دقیقه شب (چهارم) توقف عملیات اعلام شد.
بدین ترتیب، به منظور حفظ قوا و طراحى دوباره عملیات آتى، از ادامه نبرد اجتناب شد. در این عملیات، 985 تن از نیروهاى خودى شهید و 8071 تن مجروح شدند.
منبع : مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
                       

[ دوشنبه 86/10/3 ] [ 11:51 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
بنام خدا
دوستان عزیز سلام
امروز که این مطلب را می نویسم روز آدینه است . روزی که همگان ، سالهای متمادی ،
منتظر آمدن عدالت گستر گیتی هستند . همو که با ظهورش بساط ظلم و ستم را از عالم
برخواهد چید و وعده الهی برای حاکمیت مستضعفان بر روی را زمین محقق خواهد نمود .
بامید آن روز " اللهم عجل لولیک الفرج‌
" .
در همین ابتدا یک عذرخواهی جانانه از همه دوستان بابت دیر به روز شدن وبلاگ داشته
باشم . البته بی دلیل هم نیست ، دلیلش هم مشکلی بوده که برای ویندوز پیش آمده بود .
به هر حال مثل همیشه مدیون محبت های شما خوبان هستم . در ایامی که گذشت
سالروز شهادت حاج احمد کاظمی و همرزمان شهیدش را پشت سر گذاشتیم که در ادامه
جهت ادای احترام و گرامیداشت یاد و خاطره این عزیز مطالبی تقدیم خواهد شد .
(البته کمی طولانی شد ولی خواهشم اینه که تا آخرش بخوانید)
امروز هم عید سعید قربان است ، عید قربانی نفس سرکش و تزکیه آن جهت رسیدن به
کمال معنوی ، این روز بزرگ را به همه تبریک عرض می نمایم .
دوستان همدل ! حتماً می دانید که آگاهی از نظرات و راهنمایی های شما عزیزان راهکار
مناسبی برای بهترشدن وبلاگ خواهد بود ! پس حقیر را از این فرصت بی بهره نفرمایید .
منتظر نظرات ارزشمندتان هستم . التماس دعا 
شهید عزیز حاج احمد کاظمی
ناامید 
دیپلم ماشین آلات کشاورزی را از دبیرستان شریعتی نجف آباد گرفت . بعد در
مغازه ی نجاری پدرش مشغول به کار شد . شش ماه بعد ، همراه گروه شهید
محمد منتظری برای کمک به چریک های فلسطینی به سوریه رفت . این گروه 45
روز در  پادگان حموریه نزدیک دمشق آموزش  نظامی دیدند تا اینکه به لبنان رفتند .
احمد عضو یکی از گردان های نظامی سازمان الفتح شد . بعد از چمد ماه " ناامید "
از فلسطین برگشت ایران .
فلسطین
او سختی های آنجا را تحمل کرد و خود را با شرایط آنها تطبیق داد . شش ماه
علیه اسرائیلی ها مبارزه کرد اما پس از شش ماه به ایران برگشت . می گفت
که چریک های فلسطینی با خدا و پیغمبر کاری ندارند و سرشان بیشتر گرم
آرتیست بازی بوده تا مبارزه . می گفت : چرا دختر و پسر قاطی هستند و مسائل
دینی را رعایت نمی کنند و به آنها گفته بود تا زمانی که خدا را در کارهایتان دخالت
ندهید ، موفق نخواهید شد .
شکنجه گر
قبل از انقلاب چند ماهی را در زندان ساواک زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد .
جوری با چکمه به دهان او کوبیده بودند که تا یکماه خونریزی بینی داشت . بعد از
پیروزی  انقلاب هنگامیکه مسئولین قضایی نجف آباد از او می خواهند که شکنجه
گرانش را معرفی کند ، زیر بار نرفته و می گوید : انقلاب آنها را تنبیه کرده است .
جالب اینکه یکی از همین افراد چند سال قبل برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد
یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه
توصیه کرد مشکل ایشان را حل کنند .
افتخار
می گفت : " آن بسیجی که در دوران جنگ اسم ما را می شنید ، مثلاً می شنید ،
فردی به نام  احمد کاظمی هست و رزمنده ای است ، افتخار می کرد که یک چنین
فردی  فرمانده ی اوست . وقتی به شهادت می رسید و پرده ها از جلوی چشمش
کنار می رود ، نکند باطن ما جوری باشد که بگوید : عجب ! من به چه کسی افتخار
می کردم ، این فرد اینچنین آدمی بود ولی خودش را پشت چهره ی ظاهرسازش
مخفی کرده بود . خدا نکند چنین باشیم . "
دلاور جبهه ها شهید کاظمی
عملیات خیبر
روز هفتم عملیات خبیر ، امام پیام دادند که جزایر باید حفظ شود . احمد پس از
شنیدن پیام امام گفت : « چشم ، چشم » پس از دو هفته مقاومت وقتی برای
ارائه ی گزارش به قرارگاه آمد ، سر و صورتش خاک گرفته و از دود آتش خمپاره و
توپ و بمباران سیاه شده بود . بسیار خسته و ژولیده بود . او را بغل کردم و
بوسیدم و گفتم : « احمد ، تو خیلی زحمت کشیدی » گفت : « وقتی پیام امام
را به من دادید ، همه ی نیروهایم را صدا زدم و گفتم : اینجا عاشورا است ، به
هر قیمتی شده باید جزیره را حفظ کنیم و خودم هم رفتم خط مقدم .»
غفلت
روی مسائل ارزشی جامعه خیلی حساس بود . وقتی بعضی از ناهنجاری ها
و ضد ارزشها را می دید ، خیلی دلیگیر می شد . یک روز بهم گفت : « چکار
 می توانم بکنم تا آن تعداد محدودی را که غافل هستند از غفلت بیرون بیاورم .
به فکرم افتاده یک تابلویی بنویسم و در خیابان کنار پادگان والیعصر(عج) در
مسیر عبور مردم نصب کنم و روی تابلو بنویسم که مردم ! شهدایی که در جنگ
شهید شدند ، اینها فردای قیامت جلوی شما را می گیرند و می گویند ما از
شما طلبکاریم ، ما از شما شکایت داریم .»
نظم و انضباط 
در زمان جنگ ، خطّ ِ احمد تمیزترین خط بود ، خاکریز  آن بیشترین ارتفاع را
داشت ، غذای آن بهترین غذا بود ، انضباط در همه جابه چشم می خورد .
در آرایش سنگرها ، در چیدن سلاح ها و ... حتی مقام معظم رهبری
در یکی از خاطرات خویش می فرماید:وقتی از لشکر نجف اشرف بازدید
کردم ، اولین لشکری که برای تانک ها چک لیست نوشته بود ، لشکر احمد
بود .برای همه چیز و همه کس برنامه داشت .

شهید زنده
سرلشکر رحیم صفوی می گوید : برای معرفی ایشان به عنوان فرمانده ی
نیروی زمینی ،  پشت تریبون رفتم ، در حین صحبتهایم هنگامیکه گفتم ؛
سرتیپ احمد کاظمی  از نظر من « شهید زنده » است ، او شروع کرد به
گریه . فیلمش را فکر میکنم پخش کرده اند . خودش که پشت تریبون آمد ،
گفت : « خدایا شهادت  را نصیبم کن ، دلم برای حسین خرازی پر می کشد ،
دلم برای شهدا پر می کشد » می گفت : « دنیا را رها کنید ، دنیا را ول کنید ،
همه چیز را در آخرت پیدا کنید و رضای خدا بر رضای مخلوق ارجحیت دهید .»
بازنشسته شدن
وقتی بعضی از دوستانش به دلیل مشکلات جسمی یا گذشت سن زیاد ،
دنبال بازنشستگی بودند ، در جلسات به آنها می گفت : « فکر بازنشستگی
را ، که من چند ماه و فلانی چن ماه دیگر بازنشسته می شود ، از سر تان
بیرون کنید . قبرتان را باید در همین پادگان ها بکنید . ما اگر می خواهیم
در این زمانه صاحب نقش باشیم ، باید در صحنه بمانیم ، باید سرزنده و فعال
و جوان باشیم . این حرفها را کنار بگذارید . »

قبر حسین خرازی
فرزندش می گوید : بابا همیشه به من و مادرم می گفت ؛ من را حتماً
کنار قبر شهید خرازی دفن کنید . او می گفت ؛ دری از درهای بهشت ،
از کنار قبر حسین به آسمان باز می شود . یک هفته قبل از شهادتش
چهار نفری دور هم نشسته بودیم . گفت : یک ورق کاغذ بیاور من
وصیتنامه ام را بنویسم . در آن وصیتنامه قسم داد که من را حتماً
پیش قبر حسین خرازی دفن کنید . سعید خیلی ناراحت شد ،
گفت : بابا ! جرا اینقدر ما را اذیت می کنی ؟ این حرفها چیست ؟
وصیتنامه را گرفت و با ناراحتی پاره اش کرد .

انگشتر و عبای آقا
وقتی مقام معظم رهبری آمده بود مسجد دانشگاه تهران ، بالای سر
شهیدان حادثه فالکون ، سردار سلیمانی یک انگشتر از ایشان گرفت .
به آقا گفت : خیلی باهاش نماز شب خوانده اید . او عبای آقا را نیز گرفت .
هنگام دفن حاج احمد ، او داخل قبر رفت و عبار را پهن کرد ، مقداری
هم تربت روی عبا پخش کرد . بعد که حاج احمد را داخل قبر گذاشتند ،
انگشتر آقا را نیز زیر زبان او گذاشت . جالب اینکه خانواده شهید خرازی
می خواستند از داخل قبر حاج احمد سوراخی درست کنند و مقداری
از آن تربت را در قبر شهید خرازی بریزند .
عشق شهادت
فرازی از وصیتنامه : خداوندا ! فقط می خواهم شهید شوم ،
شهید در راه تو . خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده .
خداوندا ! با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق
شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق می باشد .
ای خدای حسین (ع) ، ای خدای زهرا (س) ، بندگی خود را
عطا فرما و در راه خودت شهیدم کن . ای رحیم کمکم کن
به جمع دوستان شهیدم بپیوندم .

 یادش گرامی و راهش مستدام باد

===============================
پی نوشت :
- اول اینکه آنچه تقدیم شد برگ سبزی است تحفه درویش ! زندگی شهید کاظمی سرشار
از درس و پند بوده که در این مجال به گوشه ای مختصر از آن هزاران اشاره شده است .
- دوم اینکه منتظر پست بعدی در خصوص عملیات کربلای چهار باشید .
 

[ جمعه 86/9/30 ] [ 5:36 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
امام خمینی(ره) : خوشا به حال آنانی که در این قافله نور ، جان و سر باختند .
 
آنان که حلق تشنه به خنجر سپرده اندلاله رُخان ...

آب حیات ، از لب شمشیر خــورده اند

تا در بهار ، بارش خــون بارور شود

نخلی نشانده اند و به یاران سپرده اند

این بی شمار لاله رُخــان در هوای یار

تا روز وصل ، ثـانیه هـا را شمرده اند


 شهدا شرمنده ایم 



[ پنج شنبه 86/9/15 ] [ 12:56 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
امام خمینی(ره) : بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند .

بنام خدا
دوستان همراه و همدل سلام
در هفته بسیج قرار داریم و روزی را که در ساعات پایانی آن هستیم ، سالروز صدور فرمان تاریخی معمار بزرگ انقلاب ، بزرگ بسیجی قرن حضرت امام خمینی (ره) که به بسیجی بودن خود افتخار می کردند ، می باشد.
راستش فرصت کافی برای بروز کردن وبلاگ نداشتم ولی حیفم اومد از هفته بسیج بگذرم و مطلبی در وبلاگ نذارم . اگر دوستان قدیمی یادشون باشه سال گذشته در همین ایام مطلبی تحت عنوان «بسیجی لبخند بزنه!!؟» نوشتم که به نظرم رسید
برای امسال هم از این مطلب استفاده کنم لذا این مطلب را تقدیم حضور شما دوستان گرامی می کنم . خوشحال می شوم از نظرات شما عزیزان بهره مند شوم .
*****************************************************************************

خُب هفته بسیج امسال هم مثل سالهای قبل اومد و رفت . برنامه هایی را بسیج و سایردستگاهها اجرا کردند که ما با اونها فعلا" کاری نداریم . اونچه که ذهن مرا به خود مشغول کرد عکسی بود که در یکی از این برنامه های تلویزیونی دیدم و البته قبلا" هم به دفعات دیده بودم و اون مربوط به تابلوئی هستش که روی اون با جمله معروف « بسیجی لبخند بزن » مزین شده ، با دیدن این نوشته ناخودآگاه این مطلب به ذهنم اومدکه بسیجی به چی ، به کی ، کجا و چرا لبخند بزند ؟
راستی تا حالا به این موضوع فکر کردید که اون زمونا بسیجی ها چرا لبخند می زدند ؟
چه
چی
زی یا چه چیزهایی باعث لبخند زدن بسیجی ها می شد ؟ البته دلایل مختلفی می توان بر
ای
این موضوع عنوان نمود که در اینجا به چند مورد آن اشاره می کنم .
اون زمونا بسیجی دلش خوش بود که در فضایی روحانی و معنوی زندگی می کنه !
اون زمونا مردم خیلی به فکر خودشون نبودند و همه به فکر یکدیگه بودند و در یاری به هم
سبقت می گرفتند !

اون زمونا جنگی بود ، شور و حالی بود ، عشق و فداکاری بود و جوونا در فضای دیگه ای
سیر می کردند !
اون زمونا پاتوق جونای ما مسجد و پایگاه بسیج بود و دل مشغولی هاشون جنگ و حواشی
اون بود !
اون زمونا فضای شهرهای ما عطر و بوی شهادت می داد و هر کوچه ای که رد می شدی
حجله ای از شهید اونو مزین کرده بود !
اون زمونا پوشیدن لباس خاکی برای جوونا ارزش بود و چفیه قداست خاصی داشت و پسرا
مردان ِمَـرد بودند!
اون زمونا دخترای ما حیا و عفت خود را به حراج نذاشته بودن و از بزک کردن و پوشیدن
لباسای تنگ و نیمه عریان خبری نبود !
اون زمونا از رانت و رانت خوری خبری نبود و هر کی که رأس کاری بود به فکر خدمت
بود .نه به فکر پُـر کردن جیب خود !
اون زمونا مسئولین بیشتر به فکر مردم بودند تا خودشون !
اون زمونا شهید همت بود ، خرازی و باکری ، زین الدین و آوینی و خیلی های دیگه بودند
و
بسیجی به بودن اینا دل خوش بود !
آره اون زمونا خیلی خوب بود خیلی ...
ولی دراین زمونه چرا بسیجی بخنده !؟
تواین زمونه بسیجی به بی توجهی مسئولین به یادگاران هشت سال دفاع مقدس ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به بی عدالتی ها در جامعه ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به فخر فروشی بچه مایه دارا که با بنز الگانس تو شهرها مانور
بی دینی و بی بندو باری میدن ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به آقازاده هایی که یک روز سختی این انقلاب را تحمل نکردند و در
ناز و
نعمت بزرگ شدن و در مناصب حساس به خدمت!!!! به این خلق الله مشغولن ،
بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به درد و رنج جانبازای شیمیایی که فریادرسی ندارن ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به اون پدر و مادر شهیدی که به خاطر نداشتن سر پناه ، صابخونه
ا
ثاثشونو ریخته تو خیابون ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به اون فرزند شهیدی که ضمن تحمل دوری پدرباید تمسخرفرزندان
بعضی از، ازما بهترون رو تحمل کنه ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به اون پسرایی که از اصل خود دور شده و دختر نما شدند ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به دخترکان بزک کرده که نیمه عریان و بدور از هرگونه حیا در
جامعه
جولان میدن ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به پدر و مادرایی که به فرزندان خود بی توجه بوده و روزگارخود
را در
کنار ماهواره و خوشگذرانی های کاذب سپری می کنند ، بخنده!؟
تواین زمونه بسیجی به رانت و رانتخوری بعضی ها که یک شبه ره صدساله رفته اند ،بخنده !؟
تواین زمونه بسیجی به حیف و میل بیت المال وپاداش های میلیونی مدیران و حقوق های
آن
چنانی برخی نورچشمی ها ، بخنده!؟
راستی بسیجی دیگه باید به چه چیزایی بخنده!؟
واگر شما یک بسجی هستید یا اگریک بسیجی بودید ، تو این زمونه به چه چیزهایی لبخند می زدید؟
منتظر نظرتون هستم .
التماس دعا


[ دوشنبه 86/9/5 ] [ 10:20 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات .................... بر قامت بی سر شهیدان صلوات
قربان نعش بی سرت 

یکی از نیروهای لشکر 27 محمد رسول الله (ص) می گوید :

در گردان ما برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد .

وقتی شهید شد ، بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت ،

پیشانی او را غرق بوسه کنند . پارچه را که کنار زدیم ، نعش

بی سر او دل همه مان را آتش زد .

شهدا شرمنده ایم

[ جمعه 86/8/25 ] [ 10:41 عصر ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
شهید همت : ... یاد خدا را فراموش نکنید . مرتب بسم الله بگویید . با یاد و ذکر خدا و عمل برای رضای خدا ، خیلی از مسائل حل می شود .
بنام خدا

با سلام و عرض ادب به همه دوستان همدل و همراه ، در این پست دو خاطره زیبا از همسر و بستگان شهید گرانقدر

حاج محمد ابراهیم همت تقدیم می گردد . باشد تا با مرور این خاطرات و زندگی این عزیزان بتونیم توشه ای برای خود برداریم .

*********************************************************شهید حاج محمد ابراهیم همت

به روایت همسر

... تنها تقاضای من از حاجی این بود که عقد ما را امام (ره) جاری کنند . حاجی مدتی این دست و آن دست کرد و

گفت : « من می توانم یک خواهشی از شما داشته باشم ؟ فکر می کنم تنها خواهش من در طول عمرم باشد ...

اجازه بدهید که ما برای عقد پیش امام نرویم !» گفتم :« چرا ؟» گفت :‏ « من روز قیامت نمی توانم جوابگو باشم .

مردی که باید وقتش را صرف یک میلیارد مسلمان به اضافه مستضعفان دنیا کند ، بخشی از آن ، وقت را به عقد

خود ،اختصاص دهم . من فکر می کنم اگر این کار را بکنیم ، یک گناه نابخشودنی است !»

*********************************************************

خواستگاری حاج همت

سردار خیبر شهید همت
یک بار که برای خواستگاری به اصفهان می رفتیم ، توی راه از ایشان ( محمد ابراهیم )

پرسیدیم : حاج آقا اگر پرسیدند ؛ آقا داماد چه شرطی دارند ، چی بگوییم ؟ ایشان گفت :

« بفرمایید این شاخ شمشاد ما کسی را می خواهد که تا پشت کوههای فلسطین با او باشد ؛

چون بعد از جنگ ، تازه نوبت آزادسازی قدس شریف است ! » گفتم : مقصد دیار قدس ،

همپای جلودار! تبسمی کرد و چیزی نگفت .


         

[ شنبه 86/8/19 ] [ 1:37 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
رهبر فرزانه انقلاب : از خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست …
بنام خدا

دوستان گرامی سلام

شهادت ششمین اختر سپهر امامت و ولایت ، بنیانگذار مذهب شیعه جعفری ، حضرت امام جعفر صادق (ع) را خدمت شما

عزیزان تسلیت و تعزیت عرض می نمایم و از خداوند متعال مسئلت دارم تا ما را از شیعیان واقعی قرار دهد .

به بهانه رجعت 65 کبوتر خونین بال ، شهیدان والامقام دفاع مقدس ، سروده ای را تقدیم شما عزیزان می نمایم .

خدایا مرگ ما را هم شهادت در راه خودت مقرر بفرما

خورشید ، بال به هم بسته ی شماست

مهتاب ، شرم شانه ی بشکسته ی شماست

آن شعله بار ساقه ، که نامش شقایق است

دستان پرشکوفه ی نو رسته ی شماست

بر سبز شانه های عزادار غنچه ها

تابوت های پاک و به خون شسته ی شماست

خونین ستاره های شب افروز آسمان

تصویر زخم های شرر بسته ی شماست

رگبار پـُر طنین مسلسل ، دَمِ سحر

تکبیر گرم نافله ی دسته ی شماست

وصفِ شما ز دایره ی شعر خارج است

ترسیم عشق ، معنای شایسته ی شماست


سروده ی قنبرعلی تابش - شانه های زخمی پامیر ص 158
************************************************
لینک های مرتبط :

[ دوشنبه 86/8/14 ] [ 1:52 صبح ] [ سعید(یک بجا مانده) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست/ مهمانسرای کربلای پنج اینجاست/ این خاک گلگون تکه ای از آسمان است/ اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است
موضوعات وب
طراح قالب
امکانات وب


بازدید امروز: 160
بازدید دیروز: 127
کل بازدیدها: 1422782