شبهاي جمعه که ميشه دلها بهونه ميگيره
هر کي مياد سر يه قبر ازش نشونه ميگيره
يکي سر قبر پدر، يکي کنار مادرش
يکي کنار خواهر و يکي پيش برادرش
اما يه مادر غمگين و آرام
مياد کنار شهيد گمنام
آه و واويلا، آه و واويلا ، آه و واويلا ، آه و واويلا
يه جعبه خرما براي فاتح خوني مياره
آروم مياد ميشينه و سر روي سنگش ميذاره
ميگه تو جاي بچه مي ، گوش بده به حرفاي من
از بس که اينجا اومدم درد اومده پاهاي من
آخر نگفتي کسي رو داري؟ يا که مثل من بي کس و کاري
آه و واويلا، آه و واويلا ، آه و واويلا ، آه و واويلا
مگه تو مادر نداري براي تو گريه کنه
غروب پنج شنبه بياد به قبر تو تکيه کنه
غصه نخور من مادرت. منم هميشه باورت
نميذارم تنها بشي. مدام ميام بالا سرت
از تو چه پنهون يه بچه دارم
چند ساله از اون خبر ندارم
آه و واويلا، آه و واويلا ، آه و واويلا ، آه و واويلا
آخ که دلم برات بگه از پسرم يه خاطره
لحظه ي جبهه رفتنش، ساعتي که مي خواست بره
از اون لباس خاکي و از اون کلام آخرش
هر قدمي ميرفت جلو نگاه مي کرد پشت سرش
ديگه نيومد، رفت ناپديد شد
چشام به درب خونه سفيد شد
آه و واويلا، آه و واويلا ، آه و واويلا ، آه و واويلا
ديگه از اون روز تا حالا منتظر زنگ درم
بس که دلم شور ميزنه نصف شب از خواب مي پرم
بسه ديگه خسته شدي دوباره خيلي حرف زدم
با اين که قول داده بودم اما بازم گريه شدم
خدا نگهدار پسرم فعلا ازت جدا ميشم
شايد مسافرم بياد، زشته تو خونه نباشم